تقریبا تمامی میوه ها درونشان همان رنگی را دارد که پوستشان دارد، موز، پوستی زردرنگ دارد و گوشته اش نیز زرد است، پرتقال و خرمالو نارنجی پوست هستند و درونشان نیز نارنجی است، خیار پوستی سبز دارد و گوشتش نیز سبز است، اما در این میان چند استثناء هم وجود دارد: مثلا هندوانه و یا کیوی!
اگر کسی تابحال کیوی نخورده باشد هرگز از نگاه کردن به آن پوسته ی قهوه ای پُرزدار به رنگ سبز درونش پی نخواهد برد یا اینکه چه کسی بدون باز کردن هندوانه می توانست بگوید که درونش قلبی قرمز رنگ در حال درخشیدن است. آدمیان نیز همین تقسیم بندی ها را دارند، عمده شان در درونشان همان چیزی می گذرد که رنگ رخسارشان نشان می دهد و عده ی بسیار قلیلی نیز احتمالا دورنگی هایی دارند.
البته آنچه بین عوام جا افتاده است ایجاب می کند که ما یک رنگی را ارزش دانسته و از دو رنگی ها برحذر باشیم، اما من با این رویکرد مخالفم. آن هایی که دچار حقارت های فکری هستند، متاسفانه بر طبل این مسئله می کوبند که افراد می بایست در باطن همانی باشند که در ظاهر بنظر می رسند و به گمان من این ابلهانه ترین و در عین حال کسل بارترین رویکرد ممکن است. جذابیت انسان ها به همین دو رنگی هاست؛ اینکه در ظاهر چیزی ببینی و پس از ممارست های طولانی در باطن به چیزهای دیگری برسی! و این مقوله حقیقتا جذاب تر است.
وقتی در ظاهر انسان آرامی را می بینیم که شاید حتی در جمع ها بی زبان جلوه می کند، اما پی بردن به ژرفای اقیانوس درونش یک عمر زمان نیاز خواهد داشت، آن گاه هر روز برای مکاشفه ی بخش دیگری از وجودش مشتاق تر خواهیم بود ولی اینکه بتوان با رنگ رخساره، یک ساعته به تمامی جوانب وجود یک موجود سطحی پی برد، این مقوله هیچ گونه اشتیاقی را در افراد فهیم بر نخواهد انگیخت.
یک موز پلاسیده که رنگ پوستش به کدری گرویده است دست انتخابگر هیچ مشتری ای را به سمت خود جذب نمی کند، اما رنگ و رو رفته ترین هندوانه ها ثابت کرده اند که می توانند مشتری شان را به یک قلب قرمز و شیرین مهمان کنند، اگر فقط…
اگر فقط نگرشی بخردانه داشته باشند!
تحسين…