نظریه ی فلسفی "روابط بنیادین در وجود آدمی" که از
نگارش در باب رویه ها (Procedure) شاید ساده نباشد. برای
(Criticism on Extreme Materialism) مکتب ماتریالیسم محض، مکتبی فلسفی است
(Structuralism in F. R. H. E) طبق نظر آلیسون آستیر
پارادوکس زنو از آن دست پرسش های بغرنجی است که
اگر قبول کنیم که جهان پدیده ای خودانگیخته باشد، یعنی
نوشتن پیرامون هستی از آنجاییکه خودِ مقوله ی نوشتن در
(تبیین فلسفی ریاضیات) "کمتر ریاضیدانی را دیده ام که قدرت
(On the Evolution & Self-Creationism aka Self-Organisation) (بیشتر…)
وقتی اراده را بمدد دانش ها (فلسفه – علم) مورد
بشر تا حد بسیار زیادی متمایل به آرمانگرایی است. این
در مدل هستی شناختی خود که آن را در نظریه
کارل مارکس فیلسوف شهیر آلمانی بر این باور بود که
زندگی واقعی است، اما برداشت ما از آن، واقعیت چندانی
عده ی زیادی از دانشجویان دوره های فسلفه که من مشغول تدریس به آن ها هستم (دوره های فلسفه ی کاربردی و یا مقدمه ای بر فلسفه و روش علمی) با معنای دو عبارت ممکن الوجود و محتمل الوجود مشکل دارند. این قضیه سبب شد که بخواهم از بابت تشریح شباهت ها و تفاوت های موضوعات مرتبط با این دو اصطلاح، مقاله ای را آماده کنم.
من خود شخصا کسی هستم که برخوردم با جهان یک برخورد کاملا دانش محورانه (فسلفی – علمی) است، اما با این وجود در این چند دهه زندگی ام اتفاقاتی بسیار نادر و باورنکردنی برای من رخ داده اند که به هیچ وجه من الوجوه بتوسط نظریات فلسفی و یا علمی که آن ها را شناخته، در بابشان تحقیق و یا تدریس می کنم «قابل توضیح دادن» نیستند.
آنچه که هست، مداوما می شود. شدن یعنی رشته ای از بودن ها و نبودن های متوالی. پس شدنِ دایمی منتهی به بودنِ دایمی می گردد. آن چیزی که هست، مداوما هست و نیست می شود. این قانون طبیعت است. به وجود می آید و می رود. وجود مداوما نیست شده و دوباره هست می گردد. هیچ چیزی ثابت نیست.
مدرنیسم برای سنت در زمان خودش نوعی آنتی تز محسوب می شد. سپس بعلت شایستگی های اصلی این رویکرد به جهان، این مدل فکری در جایگاه تز نشسته و دیگر حقانیت خود را فارغ از هرگونه مواجهه با هر رویکرد دیگری پیدا نمود.
برای ما که تماما بشکل علی به جهان نگاه می کنیم، جهانِ بدون علیت ایده ای فهم ناپذیر است، اما دیر یا زود به این مسئله پی خواهیم برد که علیت واقعیت ندارد. من در نوشتارهای گوناگونی به این مسئله پرداخته ام که علیت در جهان وجود ندارد بلکه کیفیت علی چیزی است که ذهن آدمی به جهان بیرون از خود می بخشد.
تا بدین جای کار در زندگی من به تعداد دو جین معجزاب عجیب و غریب رخ داده است. رویدادهایی که هرگز با عقل و تجربه ی بشری قابل تبیین نیستند و بنا بر ملاحظاتی که دارم این امکان وجود ندارد که آن ها را تعریف کنم. این معجزات در زندگی تک تک ما انسان ها رقم خورده و این تنها هوش، ظرافت و نکته سنجی ماست که بخواهیم آن ها را دریافته و چونان منابع الهام دایمی در زندگی خود مدنظر قرار دهیم.
جهان بینی من یک جهان بینی دانش محور است و این یعنی اینکه این جهان بینی مبتنی بر عقل و تجربه ی بشری است. من جهان بینی خود را مبتنی بر عقل و تجربه ی بشری قرار داده و با این مهم عملا در راستای بخشیدنِ وجاهتِ اجرایی (عملیاتی) به این دو گوهر (یعنی عقل و تجربه) گام برداشته ام.