مارتین هایدگر در ابتدای کتاب مشهور “هستی و زمان” خود بیان می دارد که عمده ی تفکر فلسفی تا آن دوره تلاش داشته است که بجای وجود، موجود را بشناسد و اکنون خودِ او قصد دارد که در این مسئله انقلابی کوپرنیکی به پا کند. من در این نوشتار قصد ندارم که پروژه ی ناتمام ایشان را کامل کنم، بلکه قصد من برپایی انقلابی دیگر است!
پیش از این از ایده ی متافیزیک ریاضیاتی در کارهای من سخن به میان آورده شده بود. با در نظر گرفتن این قسم از متافیزیک که شاید رسالت اصلی اش به دست دادن تعریفی از مفهوم وجود است، من می خواهم ادعا کنم که عمده ی تفکر فلسفی تا این دوره تلاش داشته است که مسئله ی وجود را بشکل کیفی مورد مطالعه قرار دهد، حال شاید نوبت آن باشد که ما به این مسئله ی مهم، نیم نگاهی کمی (چندانه) داشته باشیم.
پیش از هر چیز دیگری احتمالا لازم باشد که ضابطه ای برای هستندگی (وجود داشتن) ارایه گردد. پیشنهاد من در این نظریه ارتباط مسئله ی بعد و وجود است. از دید من موجود آن چیزی است که بعدی دارد و با عنایت به این مسئله وجود داشتن یعنی بعد داشتن. پس با توجه به تمامی موارد فوق می توان قایل به این مسئله شد که هستندگی یعنی بعدیت.
هستومند (موجود) آن چیزی است که کیفیت اولیه ی بعدیت را واجد است. با این تعریف، نقاط دیگر موجودیت ندارند زیرا که نقطه مسئله ای بی بعد است و در اثر این بی بعدبودگی از عالم وجود ساقط می گردد و این متافیزیک دوباره ما را به نظریه ی ریاضیات طبیعی رهنمون می شود.
در این نظریه، من نقطه و صفر را داری یک جایگاه هستی شناختی می دانم. این رویکرد همچنین ما را به این اصل هدایت می کند که نگاه نقطه ای به جهان یک نگاه از اساس باطل است زیرا که در این نگاه ما تماما به دنبال ساختن نظریاتی بر روی توهم نقطه هستیم. اولین چیزی که موجودیتی مسجل داراست، خط است. خط یک موجودیت تک بعدی بوده و با عنایت به این مسئله، آن را اساس جهان ریاضیاتی – فیزیکی می دانم.
شاید برخی ها اِشکال کنند که در جهان فیزیکی ما موجودیت هایی داریم که دارای بعد نیستند. یکی از بهترین مثال ها در این باره نیروی گرانش است. من با این اشکال مخالفم زیرا که تعداد ابعاد نیروی جاذبه بستگی به مدلی دارد که ما برای تعریف جاذبه بکار می گیریم. با یک رویکرد ذره ای بوزون گراویتون یک هستنده ی 3 بعدی و با مدل نسبیت عام این نیرو اعوجاج فضای دو بعدی می باشد.
پس با در نظر گرفتن این مسئله جا دارد که در پایان دوباره خاطرنشان کنم که در مطالعه ی کمی وجود، وجود تناظری تنگاتنگ با مسئله ی بُعد دارد و هیچ گفتمانی جز ریاضیات قادر به تعریف آن نیست.
11772 – 11771