افرادی هستند که بخاطر احساساتی و عاطفی بودنشان، دیگران از آنها سوء استفاده می کنند. این انسان های نازنین، از جایی در مسیر کار و زندگی خود متوجه خواهند شد که بیش از اندازه به دیگرانِ متوقع سواری داده اند و حال وقت آن است که علیه این دست مسایل عصیان کنند.
معمولا هر افراطی، نوع دیگری از افراط را در پس خود رقم می زند که همچون تفریط در وضعیت قبلی متجلی می گردد. اکنون انسان عاطفی و حامی خیال می کند که می بایست یکسره عقلانی رفتار کرده و در را بر روی هر گونه سوء استفاده های این چنینی ببندد.
از آنجائیکه هر گونه رفتاری بدون سابقه ممکن نیست، آنکس که عاطفی است خیلی سخت بتواند یک شبِ تغییر مسیر داده و بشود آنچه که سالها نبوده است، پس این خیلی محتمل است که تبدیل به فردی شود که از نظر منطقی ناشیانه رفتار کرده و اسباب رنجش سایرین را فراهم آورد.
اما پیشنهاد من به این دست عزیزان خنثی کردن احساسات با عقل و منطق نیست، توصیه ی من خنثی کردن احساسات با یک دست احساسات دیگر است. اگر ما صاحب یک کسب و کار باشیم و از طریق آن خرج والدین سالمند خود را بدهیم، این واقعیت یک کوره ی احساسی داغ است که در برابرش (بی بر و برگرد) هر مسئله ی دیگری همچون قالب یخی است که آب می شود.
این عزیزان می بایست که از امکانات احساسی خود علیه سایر احساساتشان استفاده کرده تا نهایتا کامیاب شوند.
11770