این جهان از آن حیث که اصیل است، جدی نیست و از آن حیث که جدی است، اصالتی نمی توان برایش متصور گشت. این جهان اصیلی که ما با آن سر و کار داریم یک جهان غیرجدی است. البته جدیت و عدم آن، کیفیاتی روانشناختی هستند و چنین کیفیاتی عملا ارتباطی با جهان غیرروانی ندارند.
انتساب این چنین معنایی به چنین موجودیت هایی عملا کاری عبث است اما در این نوشتار، منظور من، نه خود جهان بل تصویر آن در نزد سوژه ی شناساست. در این نوشتار، جهان یعنی تئاتر جهان در تماشاخانه ی مجموعه ی ذهن – روان آدمی! جهان نه در خود بل برای ما! به درستیکه جهان برای ما یک جهان غیرجدی است.
غیرجدی از آن حیث که بر ما محیط است و تمامی اتفاقاتش در همان لحظه که جزئی از آن هستند بر ما حادث شده اند؛ یعنی اتفاقات چنین جهانی هرگز قبل از رخ دادنشان، این جهانی نیستند؛ رویدادهای این جهان همواره پیش از وقوع، ذهن ما را به خود مشغول می سازند و در نزد ما تئاترهایی شکل می دهند اما بمجرد وقوع، فقط همان چیزی رخ می دهد که رخ می دهد و هرگز این رخداد تبعیت از تئاترهای ذهنی ما نمی کند، پس چیز جهانی نمی تواند جدی قلمداد گردد زیرا همواره با ما شوخی می کند.
این جهان غیرجدی همانند دلقکی است که ما را غافلگیر می کند و از سر این غافلگیری قصد به سخریه گرفتن و خنداندن ما را دارد. به گمان من، این جهان به مثابه سیرک بزرگی است!