(Now)
پرزنتیسم یا اصل اصالت حال! اگر بخواهم این اصل را بشکلی گزاره وار و الگوریتمی بیان کنم، نتیجه از این قرار خواهد بود: 1. حال هرگز نمی گذرد. پس، 2. همواره حال است. پس، 3. از همین حالا! برای رسیدن به درکی از مفهوم اکنون، اصل فوق الذکر حیاتی خواهد بود.
ما می دانیم که گذشته و آینده مفاهیمی واقعی نیستند! آن ها چیزی نیستند جز یک سری تئاترهای ذهنی که معلول انباشت های روانشناختی و حافظه ی زیستی آدمی هستند. این نکته جالب است که بگوئیم اگر آدمی حافظه نداشت، گذشته و آینده برای وی موضوعیت پیدا نمی کردند. مقوله ی دیگری که انضمام آن به این نوشتار را لازم می دانم، نقش لحظه ی هم اکنون در تغییرات کمالخواهانه ی آدمی است.
فردی که مثلا می خواهد سیگار کشیدن را ترک کند، اولین چیزی که می بایست بداند این است که اگر ایشان یک هفته است که سیگار نکشیده این بدان معنا نیست که یک اراده در گذشته منتهی به این ترک کنونی گشته است بلکه ایشان بمدت یک هفته “در حال” هر زمان که آگاهی ایشان معطوف به این فعل گشته، آن را ترک کرده است! فرد مزبور مکرراً سیگار را در حال ترک می کند، نه یکبار در گذشته!