(Hope)
شاید تقریبا همه ی مردمان جهان امید را چیز خوبی ارزیابی کنند و آن را مثبت بنامند. صدالبته که من خود نیز با این دست امیدها مشکلی ندارم، اما می خواهم امروز از امیدهای منفی که بهتر است آن ها را امیدهای ویرانگر بنامم، یاد کنم. امید جعبه ی پاندورا! همان جعبه ای که درِ آن گشوده شد و تمامی شرهای هستی از آن بیرون جست! این جعبه همان امید بود!
گاهی امید مسبب آن می شود که تمامی خفت ها و رنج های زندگی را بدون هیچ گونه عصیان و قد علم نمودنی تحمل کرده و سرآخر نیز چیزی عایدمان نگردد، و این همان شر است! می خواهم از مرض امید صحبت کنم! مرضی که شاید از ….. موهم پرست و شاید هم از ….. مروج اعتقادات پوچ و شاید هم از دشمنان بدنام بشریت (که همان دو گروه اول را نیز در برمی گیرد) به نسل بشریت سرایت کرده باشد. این امید منفی! این امید ویرانگر! این امید مسکن و تخدیرکننده ی جان آدمی!
بعضی ها برای رهایی از چنگ اعتیاد خود را حبس کرده و به جایی می بندند تا شاید سم آن از تنشان به در شود و رستم دستان از اتاق بیرون آیند. گمان می کنم که برای رهایی از این امید مخدر نیز می بایست روان خود را برهه ای زندانی کنیم…