(Calmness)
آرامش بدون داشتن حرف اضافه ای پس از خود، عمدتا لغتی بی معناست! از اینرو باید بگوئیم “آرامش از” و نه “آرامش”! هرگاه “آرامش از” را پذیرفتیم، آنگاه به دنبال لغت هایی در پس حرف اضافه ی آن نیز خواهیم بود. من سه لغت را که همانا سه پایه ی اخلاق دی دادی است، پیشنهاد خواهم کرد:
1. آرامش از درد: فرمول این آرامش بسیار ساده بوده و از قوای زیستی آدمی است. آدمی بشکل خودکار از انجام هرگونه عملی که درد جسمانی بر وی عارض کند، خودداری خواهد کرد. یکی از دلایل ترس آدمیان از کشتن خویش نیز در همین موضوع نهفته است.
2. آرامش از رنج: این آرامش در گرو دوری جستن از آدمیان دیگر است. عمدتا رنج چونان مقوله ای شناختی و مدنی مطرح می گردد. رنج از آنجایی زاییده می شود که آدمی در اثر قرار گرفتن در کنار سایر آدمیان می بایست ملاحظاتی را اتخاذ کند و این آغاز رنج است.
3. آرامش از غم: این آرامش که من آن را آرامشی اصیل و ناب می نامم در گرو عقلانی – اخلاقی زیستن است. این آرامش، آرامشی است که با فرار لحظه ای غم نزد آدمی جلوه گر شده و پدید می آید.