(Damage)
انسان موجودی بسیار آسیب پذیر است. آسیب یعنی هرآنچه بر ما حادث گردد و وضع وجودی ما را بشکل منفی متغیر سازد. یعنی دست فردی زیر دستگاه برش برود و انگشت های خود را از دست بدهد. این آسیب است! زندگی را شاید بتوان جریان مداوم آسیب پذیری دانست.
جسم و روان ما روز به روز تغییراتی را از سر می گذرانند که این تغییرات عمدتا شکلی منفی داشته و آسیب زا هستند. یکی از دلایلی که آدمی می میرد نیز افزایش این آسیب هاست. گاهی آسیب آنچنان شدید است که فرد در لحظه می میرد و گاهی این آسیب ها آنچنان در گستره ی زمان توزیع یافته اند که پس از صد سال فرد می میرد.
اگر زندگی یک جریان آسیب زننده ی دائمی است که نهایت آن مرگ است، پس دیگر چه امیدی می توان نسبت به آن داشت؟ فرار از غم وجودشناختی مان همانا تنها امید آدمی است. این فرار تنها مرهم کند کردن روند آسیب پذیری ماست. هرآنچه انجام می دهیم که غم ما را کوچک تر کند، عملا کاری کرده ایم که آسیب پذیری مان نیز کندتر شده و مرگ ما به تعویق افتد. آنچه غم ما را بزرگ تر می کند، آسیب بیشتری نیز به ما وارد می آورد…