آموزش یک شر لازم است. متاسفانه بعلت ساختار فیزیکی آدمی و با عنایت به این مطلب که نوزاد آدمی موجودی بی دست و پاست که حتی مدت ها پس از زاده شدن یارای راه رفتن ندارد، چه برسد به دفع حاجات خویش، زندگی اجتماعی یکی از تنها گزینه های موجود در مقابل تک تک آدمیان، حداقل در سال های اولیه ی عمر می باشد.
یکی از شرهای حاصله در چنین فضاهای اجتماعی ای که من آن را زیست-جامعه می خوانم، آموزش است. جامعه هرچند کوچک هم باشد باز برای تک تک مسایل پیش روی فرد جواب هایی از پیش تعیین شده دارد و چون آدمیان در این 200 هزارسال عمر گونه ی خود به اثبات رسانده اند که نادانی شان حد و حصری ندارد، عمده ی این آموزش ها خصوصا در جوامع سنتیِ خرافی، تهی از هرگونه ژرف اندیشی و مهمل است.
کودک خردسال چون قوای فکری کافی برای آزمایش کردن آموزش ها را ندارد، آن ها را بشکلی جزمی اقتباس کرده و از هرگونه اصلاح و تعدیل آن ها در گذر زمان سر وا می زند. و این شر لازم متاسفانه شکلی کافی به خود گرفته و تا ابدالآباد تکرار خواهد شد. یک شر لازم و کافی…