(نماینده خواهی)
……….
قصد دارم در این جا تبیینی روانشناختی از این مفهوم ارایه کنم. روان آدمی چون برای دیگران نامرئی است و برای خود فرد نیز چیزی جز تجربه ی روانمند بودن (تجربه ی بودن) را شکل نمی دهد، پس همواره بعنوان مقوله ای که تجربه ی بیرونی آن ممکن نیست و تجربه ی درونی اش نیز مالامال از هجمه های فکری است؛ چیزی غریب و ناشناخته برای آدمیان (بجز عده ی قلیلی از آن ها) بوده است.
این قضیه، راه را برای هرگونه قصه سُرایی من باب این مهم هموار ساخته است. توکل نیز یکی از همین قصه پرازی هاست. توکل چیزی جز یک تجربه ی روانی که در آن فرد یک بخش از روان خود را بر بخش دیگر استوار می سازد، نیست و این قضیه از خلال تئاترهای ذهنی فرد محقق می گردد؛ مثل اینکه در هنگام نشستن یک پای خود را بر پای دیگر بگذاریم.
……….
{توکل یک تئاتر ذهنی است.}