(اُفتش)
فیلم سینمایی سقوط با بازی مایکل داگلاس و به کارگردانی جوئل شوماخر، کارگردان نام آشنای آمریکایی؛ بر من تاثیر بسزایی گذاشت. این فیلم را پس از فراغت از تحصیل متوسطه در خانه تماشا کردم و از روایت های آن بهره ها جُستم.
این فیلم و خاطراتش جزء گنجینه های آن روزگار پریشانیِ من است. پریشان احوالیِ مزمنی که حتی تا به امروز که این متن را می نویسم، پس از گذشت تقریبا ده سال، هنوز دست از سر من برنداشته است.
برخی از خاطرات گذشته از منظری بسیار دور ولی از منظری دیگر بسیار نزدیک بنظر می آیند. گذشته ی من مرتبط با سالیان تحصیل در دبیرستان، از منظرِ خودِ دبیرستان، گذشته ای بسیار نزدیک ولی از منظر برخی اتفاقات آن برهه (مثلا تماشای همین فیلم سقوط)؛ گذشته ای بسیار دور است.
این شاید خود بنوعی سقوط باشد که آدمی دوره های زندگی خویش را دور، دست نایافتنی و بی مهر ارزیابی کند. وقتی به آدمی خوش می گذرد، دنیا بسیار سریع می شود ولی در جهانِ ناپسندِ زمانه، زمان گویا بسیار بسیار کِش می آید.
{سقوط من، سقوط به عالم نظم و بی نظمی افراطی بوده است ولی در حال خود را مسقوط نمی دانم.}