(توان)
گاهی اوقات، قدرت از پول (ثروت) حاصل می آید، گاهی از مقام و گاهی نیز از دانایی. البته عموم مردم کمتر دانایی را ملاک مناسبی برای قدرتمندی می دانند و این از آن جهت است که دانایی مقوله ای عینی نیست. قاعدتا چیزهای عینی در بدو امر به چشم می آیند و سپس بر سایر جنبه ها سایه می افکنند و شاید دیگر مجالی برای سایر چیزها باقی نماند که از پرده برون افتند.
اما منشاء اصلی قدرت همان شق سوم آن یعنی قدرت حاصله از دانایی است. هرگاه آدمی از شقوق اول و دوم قدرت سیر شود، آنگاه نوع سوم آن را جستجو می کند. این یک قدرت حقیقی است که ازاله نشونده و دایمی است. عظمتی که فرد در روان خویش پیاده کرده است، دیگران را به تماشا می کشاند. همه جذب آن می شوند. همه آن را می طلبند.
اگر کسی بشکل روانی قدرتمند است، قدرتش سلب ناشدنی است. می توان فرد ثروتمند قدرتمندی را با ستاندن ثروتش (و بدون کشتنش)، از قدرت ساقط کرد. فرد مقامدار نیز می تواند این گونه باشد؛ اما فرد دانای قدرتمند، بدون قدرتش هرگز متصور نخواهد شد. حتی پس از مرگ!