(داوری)
ژوژمان! کار بسیار سختی است. حتی می توان گفت که ناممکن است. از قضاوت یک قاضی در دادگاه گرفته، تا قضاوت در حق اطرافیانمان! همانطور که بارها گفته ام: صیرورت یعنی صورت به صورت شدن! جهان چیزی جز صیرورت ماده نیست و انسان شاقول جهان انسانی است. پس احتمالا آدمی چیزی جز شاقول قضاوت های خود نخواهد بود. پس در قضاوت ها احتمالا و شاید هم یقینا آدمیان قیاس به نفس و حتی تفسیر به رای می کنند.
خارج از آن، قانون می بایست تصویر خیر اعلی در آینه ی جامعه ی بشری باشد اما اگر شر را در مقابل آینه ی معوج یک جامعه ی ….. نگه داریم، چه می شود؟! شر عظمی! شر عظمی با تفسیر به آراء سر برآورده از حب و بغض شخصی مان، می شود قانون و برداشت شخصی ما از آن که نهایتا قضاوت های ما را می سازد!
امیدوارم که هرگز کسی مفعول قضاوت قرار نگیرد. فاعل قضاوت (قاضی) نیز شرایط بهتری ندارد. وی نیز احتمالا این را می داند، اما متاسفانه قضاوت شخصی خودش من باب خودش اجازه نمی دهد که خود، قاضی زندگی خویش شود…
{دلم به حال قضات می سوزد و هرگز نمی خواهم که جای آن ها باشم… به امید روزی بدون قاضی!}