(بازخواهندگی)
وسواس مقوله ای جبری و عمدتا زیستی است. این یعنی اینکه آدمی گریزی از انبان ژنتیکی خود که جبرا وسواس را به ایشان منتقل نموده است، ندارد! راهِ گریز یا مصرف داروست که تمایلات وسواس گونه در آدمی اطفاء گردد و یا اینکه فرد تلاش نماید که با رویه هایی خودساخته و اندیشیده شده تظاهرات بیرونی یعنی اعمال و رفتارهای وسواسی خویش را که در پسِ تفکرات تکرار شونده ظاهر می شوند، تعدیل نماید.
حملاتِ حاد تفکرات وسواسی که محتوایشان در هر لحظه می تواند چیز دیگری شود و هر بار به شکل جدیدی رخ بنمایانند، یکی از بغرنج ترین احوالات فرد درگیر است. احوالی که بلافاصله با اضطراب وحشتناک و افسردگی مضاعف همراه می شوند. من خود بعنوان فردی که از اختلال شخصیتی وسواسی – عمل جبری (OCPD) رنج می برم، این حالات را تجربه نموده و در آن لحظات حمله ی شدید عصبی بوده است که معنای جدید زندگی را درک کرده ام.
گاهی اوقات اینگونه حملات سبب می شوند که دانستن مثلا روشن بودن و یا نبودن تلویزیون همسایه ی بغلیِ شما برایتان محل توجه باشد و از ندانستن آن به سکته و ضعف بیافتید…
{وسواس سختی زندگی را به توان 2 می رساند…}