(چیزخواست)
تمامی شب پره ها یعنی آن دسته از حشراتی که در شب پرواز می کنند یک هدف در سر می پرورانند و آن رسیدن به ماه است. اگرچه شب پره ها نمی دانند که هرگز به ماه نخواهند رسید اما تلاش در راستای رسیدن به این ماه همانا عاملی در هدایت آن ها و تعیین جهت صحیح پروازشان است.
میلیون ها سال هیچگونه نوری مصنوعی در طبیعت موجود نبوده است و شب پره ها راه خود را با دقت بتوسط یگانه ماه خویش از میان تمامی راه های موجود باز می یافته اند. اما امروزه با اختراع لامپ، شب پره هایی را می بینیم که گمان می کنند به ماه خود رسیده اند. دسته ای دور یک چراغ منفرد که از ایوان خانه ای نسبتا متروکه آویزان شده است، جمع می شوند و با شهوت تمام خود را به آن می کوبند و تعداد زیادی از آن ها در کنار همین اقمار مصنوعی جان می سپارند.
آدمیان نیز همانند شب پره ها هستند. عده ای ماه خود را گم می کنند و خود را به اشتباه در گرد نورهای مصنوعی و زرق و برق خیالی زندگی عادی مشغول می دارند و عبثانه قالب تهی می کنند. عده ای نیز همانند شب پره های محیط های غیرساختگی تا آخر عمر برای رسیدن به ماه واقعی تلاش خواهند کرد. مهم نیست که به ماهمان نرسیم، مهم این است که برای هدایت شدن با آن همچنان پرواز کنیم…
دی داد عزیز بسیار مختصر ولی در عین حال کامل ست.
استعاره زیبایی را خلق کردی. سپاس که می نویسی
حب مهرداد عزیزم،
برای کسی چون من که افتخار بودن با بی نظیرانی چون شما را داشته است، نوشتن کار چندان سختی نیست.
سپاس از شما که حضورتان تداوم بخش درخشش شعله های لرزان وجود من است.
به شما افتخار می کنم…
با سلام خدمت استاد ارجمند
متن تاثیرگذار و زیبایی بود . امیدوارم هدف گمشده خودمان را پیدا کنیم و درگیر اهداف مصنوعی و کوشش بی حاصل نباشیم.
ارادتمند
اندی
اَندی جان،
از اینکه برای خوانش نگارش ها وقت می گذاری، سپاسگزارم.
بی شک شخص شما از آن دست نازنینانِ هدف-خویش-یافته ی این روزگار هستید.
بی صبرانه منتظر سایر نظرگاه های شما دوست گرامی و قدیمی خود خواهم ماند.
دی داد
“چیزخواست”، “شبپره یعنی آن دسته از حشراتی که در شب پرواز می کنند” و “میلیون ها سال هیچگونه نوری مصنوعی در طبیعت موجود نبوده است و شب پره ها راه خود را با دقت بتوسط یگانه ماه خویش از میان تمامی راه های موجود باز می یافته اند.” همگی جلب توجه می کنند
از دید مطالب پندآموز، طبق معمول مبحثی روزمره از نگاه خیلی از ما که رنگ و رخ عادی بودنش بیشتر است دستمایه ای برای داستانی مولوی وار و نتیجه ای وزین قرار گرفت و از نظرات دوستان می توان به لطافت طبع شما احسن گفت.
اینکه بینشی به این جهان شمولی داشته باشیم که هدف چیست خوب است ولی خیلی از مواقع کلی گفتن موضوعی شاید دردی را دوا نکند همان گونه که بیش از این بارها این تلنگرها را از جانب دیگرانی شنیده ایم و یا در جایی خوانده ایم. مدت هاست خودم را از بند مطلق گویی رهانیدم (شاید بهتر است بگویم سعی کرده ام)؛ دوست ندارم به دیگران بگویم “ماه یکتا”ست و تو وقتی گرد نور چراغی مصنوعی در حال گردشی در حال انجام کار “عبثی” هستی. بیشتر از هر چیز اگر به درجه ای از انسانیت رسیدم که همچون شما نغز گو باشم و جهان شمولانه ببینم سعی خواهم کرد با دیگران به صحبت بنشینم و با توجه به مطالبشان، عمق درکشان نبست به محیط اطراف و اهداف ترسیمیشان، راهکاری عملی برای بهبود وضعیت موجودش ارایه دهم و از تغییراتی که در زندگیش به وجود خواهد آمد لذت ببرم.
رسالت ما در جهانی که خیلی از پندارها، گفتارها و کردارهای خوب ظبط و منتشر شده است فقط راه نشان دادن نیست، شاید بیشتر روی دلتای بزرگتر تغییرات مثبت دیگران در جهت رسیدن به ماهشان تلاش کنیم جهان زودتر به درک درست تری از انسانیت پی ببرد.