آنکس که بیش از اندازه خود را درگیر بایدها و نبایدها ساخته است، به احتمال زیاد هرگز شانس شناختن خود را نداشته باشد. ما زمانی قادریم که خود را بشناسیم اگر و فقط اگر ابتداً خود را آزاد بگذاریم. صرفا در این آزادی است که وجوه بالقوه ی ما بالفعل شده و ما به ظرفیت های خود پی می بریم.
توجه بیش از اندازه به فرامین بیرونی در راستای انجام دادن و یا ندادن امور، شرایطی را رقم می زند که ما از خود و منویات خویش غافل شویم. آنکس که تماما خود را از یاد برده و سرگرم اخطارهای بیرونی شده باشد، چنین کسی احتمالا زندگی نکرده است زیرا که زندگی بدون فاکتور خویشتن احتمالا صرفا زنده بودن است.
خودشناسی اهمیت بسزایی در سلامت روان و نهایتا خوشی، آرامش و شادی ما دارد. این عبارت یعنی اینکه ما این زمان را به خود داده باشیم که تمامی اطراف و اکناف وجودی خود را گشته و به بالا و پایین های هستی شناختی خویش مسلط شویم. خودشناسی بنوعی آغازگر یک زیست اخلاقی است.
بدون شناخت خویشتن، شناختن پدیده های دیگر مسئله ای ناممکن است. اهمیت خودشناسی بی حد و حصر است، اما متاسفانه توجه بیش از اندازه به هشدارهای بیرونی در باب زندگی، تماما حواس ما را از خودمان پرت کرده و ما را ناشناخته در برابر خودمان باقی می گذارد.
من پروژه ی رهایی را پیشنهاد می کنم. رهایی از بند هر آنچه که ما را اسیر خودش ساخته و از خودمان غافل می کند. باید خود را رها گذاشت تا این منِ رها خود را بروز داده و نهایتا منِ ناظر آن را بشناسم.