در زندگی برای تغییر در راستای بهتر شدن پیش می آید که گاهی با خود عهد ببندیم و یا اینکه گاهی تصمیم هایی اتخاذ کنیم و غیره… با یک رویکرد دانش محور؛ عهد، تصمیم، تلاش در راستای ثبت رکورد عدم ارتکاب به این عمل یا انجام آن عمل خاص، این ها چیزی نیستند جز رویه هایی که ما با اراده کردن در جهت عملی کردنشان، آن ها را به کار می اندازیم.
گاهی هم پیش می آید که برای سهولت در یادآوری و حتی نامیدن برهه های این چنینی، اسم هایی را برای این پریودها برگزینیم. این اسم ها هم می توانند کاملا نامرتبط با محتوی تصمیم ما برای پریود مزبور باشند و یا اینکه تا حدی نیز آن را برایمان تعریف کنند.
مثلا من تصمیمی را که اخیرا در باب یک مسئله ی خاص در زندگی خود گرفته ام “تو میتونی، پس اصلاحش کن!” نامگذاری کرده ام. این عبارت ساده که تلفیقی از یک جمله ی ایجابی مثبت و یک نتیجه گیری ظاهرا امری است، علاوه بر اینکه اندیکاتوری از مقطع زمانی مزبور است، بل همچنین پیامی را در دل خود برای من دارد: پیامی که تاکید می کند من می توانم از پس مسئله ی مربوطه برآیم.
نکته ی پایانی اینکه با بالا رفتن سن بطور کلی توجه آدمی از بیرون به سمت درون جلب می شود و فرد دیگر بجای گشتن به دنبال کلیدهایی در دنیای اطراف، به کلیدهای درون خود رغبت پیدا می کند و برای هر اصلاحی به توانایی های خود متکی می شود…
11764