با کارهای فردی مواجه شده ام که در پایان نوشته های خویش برای تاریخ زدن مثلا می نویسد: “سال چهارم هجرت”. این عبارتِ خودساخته قاعدتا اشاره به یک نقطه ی عطف در زندگی ایشان دارد. شاید چهار سال پیش وی بشکل عامدانه ای تغییری مهم در زندگی خود رقم زده و حال آن دگرگونی را سرمنشاء جریانی در زندگی خود قرار داده است.
من نیز تقویم شخصی خود را داشته و در انتهای نوشتارهایم، اعداد مزبور (مثلا 11876 در اینجا) اشاره کننده به شماره ی این روز از زندگی من است، اما من حاضر نیستم که این اعداد را با رقم دیگری مثلا سال چهاردهم و یا هر چیز دیگری که اشاره کننده به نقطه ی عطفی در زندگی من باشد، عوض کنم.
شاید در گذشته خواهان این امر بوده ام، اما امروزه هیچ عددی جز همان 33 که در پایان نام دفتر امسال (دفتر نهم) نوشته می شود، نمی تواند که مرا به جریان زندگی وصل کند. هر چیزی جز تولد واقعی ما نهایتا در کوتاه مدت بتواند که الهام بخش تغییرخواهی در جریان زندگی باشد، اما در طولانی مدت فقط خودِ همان کلیت زندگی است که راهگشا خواهد بود.
نقاط عطف همگی مقطعی اند، اما آنچه در نزد ما جاودانه بنظر رسیده و الهام بخش دایمی می گردد، چیزی جز تمامیت زندگی نخواهد بود. امروزه بر این باورم که کمال فراوجدانی (روحی) ما فقط و فقط در گرو داشتن رویکردی کل نگرانه به مسئله ی زندگی است: نقاط عطف خیانت در حق خویشتن اند.
11876
من برعکس شما فکر میکنم
نقاط عطف گاهی برای یک حرکت رو به جلو و پیشبرد بهتر زندگی بهترین گزینه باشند.
برای رسیدن به اهداف بزرگ و اصلی زندگی نیاز به اهداف کوچکی داریم .