اختلال افسردگی (فارغ از شکل کلینیکال و بیمارگونه اش) به اشکال مختلفی رخ می نماید که آن ها را بیشتر می توان همچون دلمردگی های مزمن برشمرد. یکی از اقسام این دلمردگی ها قسم خاصی از افسردگی است که اسم آن را “افسردگی متقاضیان شغلی” گذاشته ام.
اگر کسی در اثر یک دوره بیکاری به طول انجامیده، شانس خود را بشکل مداوم برای استخدام در سازمان های مختلف امتحان نموده و نتیجه ی دلخواهش را نگرفته باشد، دچار نوعی از دلمردگی خواهد شد که علایم خاصِ خود را دارد. فرد مزبور از جایی از این جریان انگیزه ی نخستین خود را از دست داده و از کیفیت حضورش کاسته خواهد شد:
محض مثال او با تاخیر در جلسات مصاحبه حاضر می شود. او فرم های استخدامی را بی حوصله پُر کرده و در عمده ی موارد جواب پرسش ها را کامل نمی نویسد. او ممکن است توان خود را در ارایه ی پاسخ های مقتضی به پرسش های استخدامی از دست بدهد. او به ظاهر خود رسیدگی نکرده و شلخته در قرارها شرکت می کند. او اگر قرار باشد که در آزمون های استخدامی شرکت کند، قوای تمرکز خود را از دست داده و با اضطراب فراگیر زود جلسه را ترک کرده و یا اینکه اصلا به سوال ها جواب نمی دهد.
او در مصاحبه های حضوری با حالتی ملتمسانه و بغض کرده به سوالات پاسخ می دهد. او ممکن است که بشکل خشونت آمیزی جلسات را ترک کند زیرا که گمان می کند در اینجا سریعا به نتیجه نخواهد رسید. او ممکن است که خواست های خود را مرحله به مرحله تخفیف داده و از شخصیت حرفه ای اش فاصله ای جدی بگیرد و او نهایتا کسی است که بیش از هر زمان در خطر شکستن و فروافتادن به ورطه ی بیکاری های طویل المدت قرار دارد…
11956