یکی از ایرادات نظامات آموزشی دنیا تا بدین جای کار این بوده است که آن ها انسان را برای خوش بودن، آرام بودن و شاد بودن تربیت نکرده اند. آن ها اطلاعاتی را در اختیار دانش آموزان قرار می دهند که ایشان روزی این اطلاعات را در پژوهش های علمی خود به کار اندازند اما افسوس و صد افسوس زیرا که آن ها مشتریان خود را چونان آرشیوهای اطلاعاتی نگریسته اند و بدین طریق اطلاعات زیادی را بار آنان کرده اند.
آن ها به مشتریان خود مهارت های لازم برای یک زیست سعادتمندانه را بطریق علمی و درست آموزش نداده اند. آن ها گمان کرده اند که سعادت بشر در گرو از بر شدن آموزه های عقیدتی است و نهایتا خروجی همه ی این کم کاری ها این است که همه شاهد آن هستیم: انسان هایی بیگانه با خوشی، آرامش و شادی.
به گمان من مهمترین رسالت نهاد آموزش و پرورش تربیت انسان های خوش، آرام و شاد است. این کیفیات غایات هستی انسانی اند. اگرچه دانایی و شادی همبستگی عمیقی با یکدیگر دارند اما نکته ی جالب توجه این است که در سطوح بنیادین هر یک از این سه حوزه، داشتن اطلاعات دانش محورانه نقش چندانی ندارد. حصول خوشی، آرامش و شادی همه در گرو کسب تعدادی مهارت در طول زندگی است.
من در نوشتارهای پیشین به تفصیل، تعریف خوشی، آرامش و شادی را در نظریات و نگرگاه های جهان بینانه ی خود تشریح کرده ام، از این رو به تکرار مکررات نخواهم پرداخت. کوتاه سخن اینکه بدون داشتن مهارت لازم، این کیفیات به زندگی فرد افزون نخواهند شد. کسب خوشی، تحصیل آرامش و تحقق شادی همه از طریق مهارت هایی مرتبط رقم می خورند و مهارت نیز مسئله ای مشق کردنی و تمرین نمودنی است. پس مشق و تمرین را هر چه سریعتر بیآغازیم.
12170