یکی از آن دست موضوعاتی که حول آن حرف و حدیث های نادرست زیادی به راه افتاده است، مسئله ی هیپنوتیزم است. من پیشتر در نوشتارهای متعددی نشان داده ام که این پدیده هرگز یک پدیده ی جادویی نبوده و اگرچه خوابواره و یا خواب مصنوعی نیز نامیده می شود اما توفیر چندانی با خودِ خواب (و یا حتی دقیق تر این است که بگویم با لحظاتِ پیش از رفتن به خواب) ندارد.
همواره جهل انسان ها کار دستشان داده است و همین سبب شده است که عده ای کلاش نیز ادعاهای عجیب و غریبی در این باره کرده و دیگران را قربانی ساده اندیشی هایشان قرار دهند. هیپنوتیزم نوعی فعالیت است که بموجب آن می توان مخاطب را در نوعی وضعیت دگرگون هوشیاری قرار داد و بموجبش بررسی دقیق تری از ناخودآگاه وی داشت. از آنجاییکه «بررسی خودآگاهانه ی ناخودآگاهِ انسان» ممکن نیست، روش هیپنوتیزم کمک رسان تحلیل این جنبه از وجود فرد است.
اما امروزه روش هیپنوتیزم که دهه ها ابزاری در دستان روانکاوان دوآتشه بوده است، خواهان چندانی نداشته و روز به روز در حال منسوخ تر شدن است و علت این منسوخ شدن شاید همان بستر روانکاوانه ی آن باشد که گویا دیگر خودش نیز محلی از اعراب ندارد.
در تجربیاتی که شخصِ خودم در هیپنوتیزم کردن داوطلبین داشته ام، متوجه شده ام که هیپنوتیزم پذیری عده ی کثیری از افراد بسیار پایین بوده و خروجی فرآیند بسیار نامطلوب است. این دسته از افراد معمولا از اضطراب ها و یا ترس هایی رنج می برند و بموجب آن در برابر دگرگون شدن هوشیاری شان مقاومت های ناخودآگاه به خرج می دهند.
جالب است زیرا که ناخودآگاه ایشان بشکل تربیت شده ای از دگرگون شدن هوشیاری شان در مواقعی که احتمالا خطری تمامیت روانی آن ها را تهدید کند، جلوگیری کرده و ممانعت بع عمل می آورد. این مسئله همچنین خود را در افرادی که عذاب وجدان داشته و یا در حال مخفی کردن رازهایی هستند بخوبی متجلی می کند. آن هایی که رازهای سر به مهر دارند و یا اشتباها احساس می کنند که بایستی جنبه ای از خود را مخفی کنند، در مقابل هیپنوتیزم مقاومت نشان می دهند.
عده ای نیز در حین این قسم جلسات مداوما می خندند و این خنده شان تا حد زیادی ریشه در جهل و یا عدم باورشان به چنین فعالیتی دارد. عده ای از افراد نیز دیرباور بوده و چون با فلسفه ی روش های روانکاوانه آشنا نیستند، به حالت دگرگون هوشیاری در خلال این فعالیت نایل نمی شوند. گروه دیگری نیز آنچنان این مسئله را جدی می گیرند که هوشیاری خودآگاهانه شان دگرگون نمی شود زیرا که گمان می کنند می بایست که تک تک جریانات حادث شونده را با جدیدت تمام دنبال کرده و به یاد سپارند.
سرآخر آنانی که مشکلات خواب یا کابوس های شبانه دارند همچنین هیپنوتیزم پذیری پایینی دارند. تمامی این دست سدهای عملی به انضمام ایراداتی که روش روانکاوی در برخورد با روان آدمی دارد، دست به دست هم می دهند که روش هیپنوتیزم در تحلیل ناخودآگاه به یک روش نچندان شدنی و ناموثر مبدل گردد.
به گمان من در نحله ی روانکاوی، روش گفتگوی مستقیم و تداعی آزاد احتمالا همچنان سودمندترین روش ها برای نیل به آگاهی درمانگر و خودِ یاری خواه (درمان جو) در باب جنبه های ناپیدای ناخودآگاه باشند.
12182 – 12181