افرادی که از ضرایب هوشی بسیار بالایی برخوردار هستند، معمولا در مقایسه با سایرین به قوای تحلیلی قوی تری در باب مسایل روزمره مجهز می گردند. ایشان می توانند که در رابطه با جریانات زندگی به درک درستی نایل آمده و جوری فکر کنند که به زوایای پنهان مسایل پی ببرند. دریافت های ایشان از وقایع در عمده ی موارد منطبق با واقعیت امر بوده و حقیقت معمولا آن چیزی است که به ذهن ایشان خطور می کند.
صد البته که هیچ حکم مطلقی در جهان وجود نداشته و این مورد نیز استثناء های خود را دارد بنحویکه افراد بسیار باهوش نیز در مواردی خطا کرده و طرز فکرشان انطباقی با حقیت مسئله ندارد اما همین قضیه ی نسبی را می توان با یک دقت 80 درصدی صحیح انگاشت.
آن انسان بسیار باهوشی که قادر است در اکثر مواقع (بیش از 80 درصد مواقع) اتفاقات سطحی زندگی را به درستی تحلیل کند، بیشتر در معرض ترس و آشفتگی روانی است زیرا که اگر به وجود خطرهایی در جریان زندگی پی ببرد، خیلی سریع ترسیده و آرامش روانی خود را از دست خواهد داد زیرا که مطمئن است به احتمال بیش از 80 درصد چنین اتفاق ناگواری رخ خواهد داد.
جهان آبستن بدترین مخاطرات است و فرد باهوش بیش از کسان دیگر این احتمالات را در می یابد و بالتبعِ آن بیشتر آشفته می گردد. در مثل های انگلیسی داریم: «آن چیزی را که من ندانم، مرا نخواهد کُشت» و به گمان من این زبانزد در این مورد مصداق حداکثری پیدا می کند. انسان های فوق العاده باهوش بعلت گستره ی وسیع تحلیل های ذهنی خود، بیشتر از سایرین در معرض ریسک ترس و آشفتگی روانی قرار دارند.
12238