پیشتر ضمن یکی از نوشتارها و گزین گویه های خود اشاره کرده بودم که هرآنچه که ماوراء الطبیعی است، ساختگی نیز هست. در این نوشتار قصد دارم که بیشتر این گزاره را مورد بررسی قرار دهم.
عده ی زیادی از خرافیون که بر اساس معتقدات غیرعقلانی و غیرتجربی شان همچنان به سنگر فراطبیعیات (ماوراء الطبیعه) برای موجه جلوه دادن باورهای نااصیل شان چسبیده و پناه گیر شده اند، مغالطه های آشکاری در رد این گزاره ی فلسفی – علمی فوق الذکر دارند که در راستای هدف این یادداشت، به مطرح نمودن برخی از آن ها و پاسخ دادن به پُرتکرارترین و دم دستی ترین هایشان مشغول خواهم شد، باشد که مورد پذیرش مخاطبین روشن اندیش قرار بگیرد.
یک) امواج الکترومغناطیسی را نمی توان دید. موجودات فراطبیعی (ماوراء الطبیعی) را نیز نمی توان دید. پس موجودات فراطبیعی وجود دارند.
پاسخ: نیروی الکترومغناطیسی که یکی از چهار نیروی بنیادین طبیعت است، کاملا بشکل مستقیم قابل اندازه گیری و بشکل غیرمستقیم قابل رویت است. این نیرو (چه قرائت موجی آن را مدنظر قرار دهیم و چه قرائت ذره ای آن را) خروجی نظریاتی در عالَم علم است بدین گونه که در ابتدا ما نظریاتی برای توضیح رفتار ماده و پدیدارهای اثرگذار بر آن داشتیم که از توصیف تمامی جنبه های پدیدارها عاجز بودند.
آنگاه لازم شد که جرح و تعدیل هایی در این نظریات بوجود آید (مثلا در این مثال خاص تلفیق الکتریسیته و مغناطیس و تشکیل نظریه ی الکترومغناطیس مکسول) و در نتیجه ی آن، به جنبه های جدید جهان نایل آئیم. نیروی الکترومغناطیسی جوابی در راستای حل برخی بغرنجی های موجود در نظریات توصیف کننده ی جهان عینی است.
همانطور که در بالا بشکل مضمر اشاره شد، تمامی جنبه های واقعیت می بایست مستقیما قابل اندازه گیری و یا غیرمستقیما قابل مشاهده و رویت باشند. نیروی الکترومغناطیسی و نمودهای آن (برخلاف پدیده های فراطبیعی مورد ادعای خرافیون) کاملا ذیل این اصل قابل بررسی است. امواج الکترومعناطیسی قابل اندازه گیری بوده و اثرات آن ها قابل مشاهده است. هنگامیکه تلفن همراه شما زنگ می خورد، این رویداد مشاهده ی غیرمستقیم این امواج است.
مثال جاذبه مثال ملموس تری است. جاذبه را نمی توان عینا مشاهده کرد. جاذبه یکی از نیروهای بنیادین طبیعت است اما در جهان میانه با فیزیک نیوتنی براحتی می توان نیروی جاذبه را اندازه گیری نمود. آثار این نیرو نیز غیرمستقیما قابل مشاهده است. کافی است تا آنچه را که هم اکنون در دست دارید، برای مدت کوتاهی رها کنید، خواهید دید که بر زمین افتاده و خُرد خواهد شد و این چیزی جز مشاهده ی اثر نیروی جاذبه نیست.
هر ادعایی در باب وجود می بایست که از این گزاره تبعیت کند: یا اندازه گرفته شود و یا خودش و یا آثارش قابل مشاهده باشد. پدیده ها و موجودات فراطبیعی ساختگی هستند زیرا خروجی و یا پیش بینی هیچ نظریه ای نبوده و نمی توان آن ها را اندازه گیری نمود و هیچ آزمایشی را برای مشاهده ی آن ها (چه مستقیم و چه غیرمستقیم طبق ضوابط فوق) نمی توان ترتیب داد، از این رو موجودیتی بر آن ها مترتب نیست.
دو) درد را نمی توان دید. موجودات فراطبیعی را نمی توان دید. پس موجودات فراطبیعی وجود دارند.
پاسخ: درد یک اتفاق درون مغزی است. نه تنها درد بلکه رنگ ها، صداها، بوها، مزه ها و تجربه ی لمس اشیاء زبر، صاف، سرد، گرم و غیره همه در دنیای بیرون وجود نداشته و مصنوعات سیستم عصبی انسان هستند با این هدف که بقای انسان در جهان حفظ شود. کسی این ادعا را ندارد که درد بیرون از تن ما موجود است. درد یک تجربه ی درونی است، هرچند که محرک های آن و گیرنده های در سطح پوست (محض مثال) کاملا قابل رویت هستند.
همچنین می توان اسکن هایی از مغز انسان در حین درد کشیدن تهیه نمود و نشان داد که در حال این تجربه چه بخش هایی از مغز در گیر و دار تحولات بیوالکتریکی هستند. بعبارت علمی تر کاملا می توان درد را به رویدادهایی بیوشیمیایی و بیوالکتریکی ترجمه کرد. همین مسئله در رابطه با ساز و کار دیدن، شنیدن و غیره نیز کاربست پذیر است.
سه) موجودات فراطبیعی همان موجوات فضایی هستند!
پاسخ: فرضیه ی حیات هوشمند فرازمینی (که یک فرضیه ی محتمل است) در صورت اثبات ما را در مواجهه با موجوداتی فراطبیعی قرار نخواهد داد. حیات هوشمند فرازمینی (حتی شکل غیرهوشمند آن)، قِسمی از حیات است که دقیقا همانند حیات زمینی تحت قوانین فیزیکی کیهان که علم تا به امروز بخشی از آن را کشف کرده است، تکامل یافته است.
هیچ جنبه ی ماوراء الطبیعی در رابطه با حیات فرازمینی وجود ندارد. طبیعت صرفا به زمین محدود نمی شود. تمامی پهنه ی کیهان صحن و سرای طبیعت است، پس آنچه که فراتر از زمین است، فراتر از طبیعت قلمداد نمی شود. هرچه فرازمینی است، همچنان پرقدرت بخشی از مجموعه ی طبیعت است.
چهار) علم محدود است، شاید با پیشرفت علم، وجود موجودات فراطبیعی کشف شود!
پاسخ: وقتی صحبت از علم می شود، منظور روش شناسی علمی است. این روش شناسی هیچگونه محدودیتی برای شناخت جهان ندارد و اگر شاهد چنین چیزی باشد (همانطور که بعضا در طول تاریخ علم این مسئله رقم خورده است) قادر است که با اصلاح روش ها بر محدودیت های خود فایق آید. پس علم ذاتا هیچگونه محدودیتی ندارد، زیرا محدودیت یعنی آنچه که نتوان بر آن چیره شد.
البته داده های علمی در طول زمان تکامل می یابند و بمجرد دقیق تر شدن ساخت ابزارهای آزمایشگاهی، ما (پژوهشگران) به داده های علمی بیشتری دسترسی پیدا کرده و به فراخور آن دستاوردهای دقیق تری را رقم خواهیم زد، دستاوردهایی که بعضا دایره ی محدودیت های شناختی ما را تنگ تر می کنند. پس گزاره ی علم محدود است، یک مغالطه ی آشکار است زیرا که روش علم ذاتا محدودیتی نمی شناسد.
ضمنا روش علمی مشخص است، ما ابتداء به ساکن به کشف چیزی نایل نمی شویم. ما در ابتدا شواهد و مدارکی در راستای اثبات یک فرضیه جمع آوری کرده و ضمن اثبات آن، بدآن باورمند می شویم برخلاف غیرعلم (ساحت فراطبیعیات) که خرافیون ابتدا به چیزی باورمند شده و سپس به دنبال شواهد آن می گردند. از این رو مادامیکه چیزی در علم به اثبات نرسیده است، پیشتر و بیشتر از هر چیز دیگری لازم است که در باب آن سکوت اختیار کنیم.
پنج) در کتاب های گوناگونی (بویژه کتب …..) به وجود موجودات فراطبیعی اشاره شده است. پس آن ها وجود دارند.
پاسخ: هیچ چیزی بصرف نوشته شدن در کتاب های باستانی، موجودیت برحق پیدا نمی کند. در بسیاری از کتاب ها از اژدها، تک شاخ، غول چراغ جادو و حتی پلنگ صورتی، صحبت به میان آمده است. نام برده شدن این موجودات در این کتب تضمینی برای موجودیت واقعی آن ها نیست. در باب کتب عقیدتی این باورهای شخص است که او را به پذیرش وا می دارد، اما ما در علم با باورهای پیچیده سر و کار نداریم. ما مسیری داریم که بمدد باور منحرف نخواهد شد و آن مسیر «فکت» است.
شش) کسانی ادعا می کنند که موجودات فراطبیعی را دیده یا آنکه با آن ها در تماس حسی قرار گرفته اند. پس این موجودات وجود دارند.
پاسخ: از این دست ادعاهای بی اساس در طول تاریخ بکرات بتوسط افراد مختلف مطرح شده است. اگر فردی از حواس، ادراک و شناخت سالم برخوردار باشد، هرآنچه که به احساس او در می آید می بایست به احساس هر کس دیگری نیز درآید. اینگونه نیست که یک تجربه ی احساسی (مثلا رویت یک موجود فراطبیعی) محدود به شخص خاصی شود. البته معمولا تحت تاثیر مواد مخدر و محرک و یا اختلالات جدی روانی (مثلا اختلال روان گسیختگی شدید) این مسئله شدنی بوده و امکان چنین تجربیات نااصیلی وجود دارد.
12351 – 12346
سپاس دی داد عزیز