عده ای از منتقدین، کارهای من در حوزه ی فلسفه ی کاربردی را مورد انتقاد قرار داده و مدعی شده اند که همگی این کارها، اشاره به نکاتی بدیهی بوده و عملا توضیح واضحات هستند. من با کمال میل این انتقاد را پذیرفته و از نقدِ کاملا صحیح این دوستان از صمیم قلب خرسندم.
بقول ویتگنشتاین (که او نیز در باب فلسفه ی محضش با همین قِسم نقادی ها مواجه شده بود) فلسفه تماما فعالیتی در جهت اشاره به بدیهیات امور است اما با علم به این قضیه که این بدیهیات و مسایل پیش پاافتاده (و در ظاهر نه چندان ویژه) بالاترین میزان اهمیت را دارا هستند.
متاسفانه آدمی تمایلی بیمارگونه به پیچیده کردن همه چیز و نهایتا از کار انداختن آن دارد. مهمترین جنبه های زندگی بی شک مسایل ساده ای بوده که از سر سادگی بیش از اندازه شان از دید ما مغفول مانده و ما بقول این قطعه شعر قدیمی: آب در کوزه و ما تشنه لبان «گرد جهان» می گردیم. بلی! آب در همین جاست اما اهمیت پی بردن به اینکه آب اینجاست (و نه آنسوی جهان) و دقیقا در این کوزه نگهداری می شود، کمتر از اهمیت خودِ آب نیست.
من شخصا بعنوان یکی از نخستین حامیان جنبش فلسفه ی کاربردی در کشور عزیزمان ایران، خیلی خرسندم که این رویکرد نسبت به زندگی تا به چه میزان ساده و قابل اجرا شدن بتوسط همگان است. عده ای به خطا گمان می کنند که هر چیز خوب و درستی چیزی بغایت پیچیده و دشوار است، در صورتیکه اصلا و ابدا اینگونه نیست.
شگفتا که همین افراد در مواجهه با پیچیدگی های فلسفه ی محض آن را متهم به انتزاعی بودن، غیرواقعی بودن و بی فایدگی می کنند. فلسفه ی کاربردی از آنجاییکه نهایتا لازم است در ذیل عبارت فلسفه ی زندگی (شخصی و حرفه ای) تعریف شود لازم است که بسیار ساده، قابل فهم، اجرا شدنی، عملیاتی و در یک کلام «کاربردی» باشد و نقد این دوستان دلالت بر درستی راه اینجانب می کند.
12575