در زمینه ی ورزش ها و هنرهای رزمی و حتی زد و خوردهای فیزیکی، «روانشناسی رزم» ایده ی جدید و پرکاربردی است. این شاخه بطور خیلی خلاصه به دنبال به دست دادن یک چارچوب نظری و علمی در راستای تحلیل رویداد رزم است. تحلیل مسایلی در رابطه با ورزشکاران و هنرمندان رزمی کار مشتمل بر نیات نبرد، کنترل ذهنی – روانی نبرد، اهداف پرورشی نبرد، غایات انسانی، ملاحظات اخلاقی و غیره.
یکی از نکاتی که در این حوزه بدآن اشاره می شود، مسئله ی نبردهایی است که در آن ها طرفین قصد ادامه ی کار را نداشته و زد و خورد به هر دلیلی که انجام گرفته است، لازم است که بیشتر از چند حمله ی متقابل به درازا نیانجامد. در این دست موارد توصیه می شود آنکس که می زند، اجازه دهد که دیگری نیز او را بزند تا در اثر این زدن از فشارهای روانی خود پالایش شده و احساس سبکی و بی حسابی کند تا راه برای مصالحه ی زودهنگام باز شود.
اگر در این دست موارد، فرد ضارب (که شاید قوی تر نیز باشد) اجازه ندهد که مضروب نیز ضربه ای (ولو ضعیف) به او بزند، زد و خورد ممکن است که شکل کینه و انتقام جویی به خود گرفته و مضروب به هر روشی راهی برای ضربه زدن پیدا کند. راه هایی که شاید به بیرون از محل نبرد هم کشیده شود (مثلا انتقام از اعضای خانواده ی ضارب و یا آسیب به اموال و دارایی هایش و شاید هم حتی نقشه ی قتلش). پس بطور کلی با داشتن رویکردهای روانشناسانه توصیه می شود که در زد و خوردها اجازه دهیم که حریف نیز ما را بزند تا قائله سریعتر ختم شود.
همین توصیه را می توان به زندگی تعمیم داد. به عده ی بسیاری از ما (بویژه که در حال زیستن در یک جامعه ی عصبی و پرمشکل هستیم) توصیه می کنم که به دنبال «همواره برنده بودن» در موقعیت های چالشی و یا اختلاف نظرها و مشاجره ها نباشیم. اجازه دهیم که زور دیگران نیز بطور مساوی به ما برسد، زیرا اگر خشم آن ها بشکل مینیاتوری بر ما خالی نشود، عاقبت سختی در انتظارمان خواهد بود. و اگر روزی از پشت خنجر خوردید، دیگر گله نکنید.
12580