برخی از انسان های زندگی ما همچون سیب های رسیده و درخشان بر نوک شاخسارهای درخت زندگی هستند؛ اما برخی دیگر هم همچون سیب های لهیده و گاز خورده در پای این درخت رفیع بر زمین افتاده و روز به روز در نظرمان پلاسیده تر جلوه می کنند، سیب های کرم خورده ای که نه ظاهر جذابی دارند، نه عطری دل انگیز، نه طعمی جان افزا و نه هیچ چیز دیگری. این سیب ها که هستند؟!
سیب های دسته ی اول، آن انسان های خیراندیش و خیرخواهی هستند که علیرغم تمامی مصائب و طوفان های هولناک زندگی، در جایگاه خود برای حمایت از انسانیت، سفت و سخت قرار گرفته و از جایگاه خود عدول نمی کنند. آن ها دوستانی هستند که خوش نیتی شان زبانزد تمامی ساکنان این خطه بوده و وجودشان جز عطرافشانی و سلامت بخشی در چیز دیگری خلاصه نمی شود.
سیب های دسته ی دوم نیز باقی انسان هایند. آن هایی که صرفنظر از زیبایی ظاهری، تنعم مالی، مدارج آکادمیک و هرگونه افتخار سطحی دیگری، وجودی عاری از خیر و راستی دارند. آن هایی که دوستی های منفعت محور برقرار کرده و وجود متعفنشان چیزی جز سود مادی خویش را دنبال نمی کند. ایشان اگرچه فکر می کنند که در نوک شاخه های عاج آرمیده اند، اما در نظر دیگران جایگاهی جز در میان تاپاله های گاوی پخش شده در زیر تنه ی درخت ندارند. ایشان کرم خورده های بی رنگ و رویی هستند که به زودی در میان همان کود پایین درخت چال شده و در نزد دیگران توفیری با فضولات جانوری نخواهند داشت.
انتخاب دست خود ماست. آیا می خواهیم میوه ای رسیده و درخشان در دست پاک هستی باشیم یا گندیده ای متلاشی در زیر پاهای آن…
بعضی انسانها ناخواسته میوه درخشانی در زندگی ما میشوند و بهتر است درخشان باقی بمانند چرا که وقتی رسیده میشوند یا باید انرا چید و خورد یا شاهد افتادن وله شدن ان باشیم …ما دانسته یا ندانسته مسول درتضاد این انتخابیم شیرینی میوه رسیده یا تلخی میوه زیاده رسیده…و یا لذت بردن از درخشانی ..
تفسیر به رای!