لحظاتی که از خواب صبحگاهی به ناگاه می پریم و هنوز آماده ی خروج از بستر نیستیم، لحظاتی هستند که از نگرگاه روانی ، لحظات ویژه ای اند. در این لحظات اگر محتوای خواب خود را بیاد آوریم، این محتوا در نظرمان بسیار بسیار جدی جلوه می نماید. این لحظات ما را به تفکر در رابطه با آنچه از سر گذرانده ایم وا می دارند.
اگر خواب ما با وحشتی توامان بوده باشد، در این برهه که آگاهی ما بازگشته و البته هنوز خیلی هم از وحشت رویایمان فاصله نگرفته ایم، وقت خوبی است که به عمیق ترین احساسات، نیازها، ترس ها، دغدغه ها، امیال و گرایش های خود پی ببریم. این لحظات، لحظات درخشانی هستند و تحلیل آن ها یعنی وارد شدن به یک جلسه ی درمانی هیپنوتیزم خود بتوسط خود! در آن نیمه آگاهی فراگیر است که محتوای رویا پیش چشمانمان قرار دارد و آگاهی نیز از سمت دیگر این محتوی را برایمان تحلیل می کند.
وقتی این لحظات با برخاستن نهایی از بستر به دست فراموشی سپرده می شوند آنچه که از آن ها نزد آدمی باقی می ماند، تحلیل های آگاهانه ی همان پریود زمانی است. در آن برهه ی زمانیست که آدمی تفسیر خواب خود را بدون کمک یک کارشناس روان درمانگر پیدا می کند و این تفسیر و تمامی یافته های مرتبط با آن به خورد ضمیر ناخودآگاه فرو رفته و اعمال وی را در گذر زمان رقم می زنند.
پس نمی بایست که از این لحظه ها به سادگی گذشت. باید هر زمان در وقت سحرگاه از خواب پریدیم و محتوی رویای خود را به خاطر داشتیم، لحظاتی خود را به خواب نزنیم و از نیمه آگاهی آن لحظات برای تحلیل آنچه که هستیم استفاده کنیم. این برهه ی نیمه آگاهانه پلی است برای رسیدنِ آگاهانه به فضای ناآگاهانه ی روانی مان…
تبيين بفرماييد آيا رؤيای خواب رو تأثير گذار بر خودآگاه و ناخودآگاه دانسته ايد؟
در اين صورت رؤيا بر روی داد های جاری در زندگی نيز تأثير گذار است؟
رویا تجلی تصویری ناخودآگاه ماست و غیرمستقیما بر روندهای زندگی تاثیرگذار است.