شنیده ام که می گویند تاریخ تکرار مکررات است. از نظر گویندگان این جمله، تاریخ خود را در الگوهای مشخصی تکرار می کند. اگر بخواهیم این مسئله را بشکل علمی مورد تحلیل قرار دهیم، این یعنی اینکه همان نظم نسبی مشاهده شونده در احوالات جهان فیزیکی، عینا در احوالات رخ دهنده در بستره ی تاریخ نیز قابل رویت است. من با این نوع نگاه به تاریخ مخالف بوده و آن را در اثر نوعی سوگیری غیرعلمی می دانم.
نیک به یاد دارم که در دوران مدرسه بعضا پیش می آمد که مثلا هر زمان من شنبه ها امتحان درس جغرافی را داشتم، جمعه ها ناهار خورش قیمه می خوردیم. این همزمانی آنچنان تکرار شونده بنظر می رسید که من را باورمند به این مسئله ساخته بود که گویا تاریخ تکرار مکررات است و این یعنی اینکه یک مسئله ی تاریخی (ناهار جمعه و امتحان شنبه) خود را بشکل غیرقابل انکاری در حال تکرار کردن است.
اگر بشکل منطقی به موضوع فوق (که یک نمونه ی کوچک شده از تز کلی ابتدای این نوشتار است) بنگریم، خواهیم دید که این مسئله چیزی جز یک تصادف ساده نیست. وقتی من به برنامه ی درسی آن سالهای خود نظر می افکنم، می بینم که درس جغرافی، درسی بوده که در این برنامه در روزهای شنبه ارایه می شده است. هر واحد درسی به تناوب با جلسات امتحانی همراه خواهد بود و بدین ترتیب شنبه های بسیاری را من با امتحان جغرافی از سر گذرانده ام.
برنامه ی خورد و خوراک هر خانواده نیز برنامه ی محدودی است. به ندرت در خانواده ای شاهد آن باشیم که تنوع خوراک های مصرفی در وعده های اصلی از عدد 10 تجاوز کند. عدد 10 عدد کوچکی است و با در نظر گرفتن این مسئله که تعداد روزهای هفته نیز عدد 7 است (که خیلی به عدد مزبور نزدیک می باشد)؛ احتمال اینکه جمعه ها فلان غذای مزبور (خورش قیمه) در یک منزل صرف شود، احتمال بالایی است. سوای این مسئله، خانواده ها عادت دارند که یک خوراک خاص را در روزهای خاصی از هفته مصرف کنند و بدین ترتیب به روز مربوطه برای صرف خوراک مزبور شرطی می شوند.
وقتی تمامی این موارد ریز و درشت دست به دست یکدیگر می دهند، تز تکراری بودن تاریخ رنگ باخته و جای خود را به یک رویداد با احتمال وقوع بالا می دهد. می توان همین مسئله را به روندهای تاریخی نیز تعمیم داد و خود را از شر این مسئله نجات داد که گویا تاریخ یک روند تکراری را طی می کند. اگر رویدادهای تاریخی مشتمل بر به قدرت رسیدن ها، برکناری ها، جنگ ها، انقلابات، صلح ها و غیره باشند، به نیکی شاهد آن هستیم که این اتفاقات از اساس با نوعی محدودیت مواجه هستند. رویدادهای کلی تاریخ بشری، رویدادهای محدودی هستند و این یعنی اینکه در سیر تکوین تاریخ ما با یک سری اتفاقات محدود مواجه هستیم دقیقا همانند تنوع خوراک های مصرفی یک خانواده!
این اتفاق های محدود در محدوده ی بازه های تاریخی به تناوب رخ داده و رخ دادنشان دلالت بر هیچ مسئله ی خاصی نمی کند جز اینکه آن ها به تناوب رخ می دهند و این به تناوب رخ دادن ها ریشه در محدودیت ذاتی آن ها دارد نه اینکه این رخدادها طبق قانونی از پیش تعیین شده، خود را تکرار کنند.
به یاد دارم که روزی در یک کافه-رستوران، جمعی از خدمه که از تخصص من باخبر شده بودند، شروع کردند به پرسش هایی در باب تکراری بودن یک سری از روندها در محیط کارشان. آن ها ادعا می کردند که مثلا وقتی کسی خوراک فِتوچینی سفارش می دهد (که در ایران خوراک کم طرفداری است) بلافاصله 2، 3 نفر دیگر نامرتبط با او نیز همین را سفارش داده و نفرات پس از آنها نیز قهوه سفارش می دهند. آن ها نیز بنوعی باور به تکراری بودن روندهایی در دنیای پیرامون داشتند و آن را کشف یکی از حقایق جهان می دانستند. به آن ها گوشزد کردم که این همزمانی ها در اثر پایین بودن انتخاب های پیش رو مشتریان مسئله ای طبیعی است.
فرض کنید که یک تاس شش وجهی را 100 بار بیاندازیم. پیش می آید که در سلسه پرتاب ها مثلا 6، 7 بار پشت سر هم، عدد 1 بیاید. این رخدادها اگرچه احتمال پایین تری نسبت به سایر ترتیب و توالی ها دارند اما قائم به ذات خود مبین هیچگونه حقیقی در رابطه با جهان نیستند. اینکه 6 بار پشت سر هم 1 بیاید این بدآن معنا نیست که 1 اولی، علتِ 1 دومی و 1 دومی نیز علت 1 سومی باشد و غیره، بلکه با توجه به محدود بون حالات موجود در این مسئله، می رود که ما چنین توالی هایی را مشاهده کنیم خصوصا اگر تعداد پرتاب ها عدد کوچکی باشد.
نتیجه گیری کلی من این است که برقراری روابط علی در یک سِری از پدیده های تکراری کار درستی نیست و وجود این توالی ها دال بر تکرار مکرر یک سری از روندها نمی باشد بلکه این سوگیری شناختی ماست که این روندها را از میان سایر روندها برایمان ویژه و آنچنانی جلوه می دهد.
شاید پدیده تکرار مکررات یکی از نشانه های فهمیدن بهتر نیمه ی پنهان حقیقت باشد.