در زبان انگلیسی واژه ای موجود است، واژه ی “essayist”! خود واژه ی essay به معنای جستار است و واژه ی essayist جستارنویس معنا می شود. جستارنویس کسی است که در رابطه با موضوعات مختلف، نثری را آماده کرده و معمولا این نوشته ی خود را به زیور طبع آراسته می سازد.
در حوزه ی ادبیات، من یک جستارنویس هستم که موضوع جستارهایش عمدتا موضوعاتی در رابطه با تمامی حوزه های اصیل دانستنی ها یعنی دانش (فلسفه / علم)، هنر و جهان بینی (…..) است. واژه ی جستارنویس تا حدودی واژه ی نامأنوسی است؛ از این جهت من قصد دارم که در اینجا گونه ی نوشتارهای ادبی خود را با واژه ی جدیدی مشخص کنم، این گونه “نوشتارنویسی” است.
نوشتارنویسی های من شاید با مذاق مردم زمانه ی من جور درآیند، زیرا من در اوایل هزاره ی سوم تقویم جهانی قلم می زنم و در این عصر مردم حوصله ی خواندن کتاب و یا مقالات طولانی را ندارند. ایشان خیلی هنر کنند، قادر خواهند بود در کتابخوان های الکترونیکی خود یا لوحه های کامپیوتری، نوشتارهایی را در حدّ سه یا حداکثر چهار پاراگراف بخوانند و سعی کنند تا مفهوم آن را به خورد جان خود دهند. مردم کشور من کتاب نمی خوانند و اگر خیلی تلاش کنند، بتوانند نوشتارهای یک صفحه ای بخوانند، این مطلب علت اصلی انتخاب این گونه بتوسط من است.
در برنامه ی خود سعی دارم که هر سال یک اثر مشتمل بر چند صد نوشتار بشکل یادداشت های روزانه بیرون دهم تا تاثیری را که به دنبال آن هستم بر هموطنان خود بگذارم. در زمانه ای به سر می برم که کسی در آن کتاب هزار صفحه ای به دست نمی گیرد. شاید حقه ای که بتوان بتوسطش هزار صفحه نوشته را به خورد مردم داد، همین نوشتارنویسی روزانه باشد. شاید اگر در خلال سی سال هر روز یک صفحه نوشتار جذاب را به دست مردم اطراف خود برسانی آن ها هم قادر شوند که مثلا در یک دوره ی سی ساله، ده کتاب هزار صفحه ای بخوانند… و این برای آنان حقیقتا کافی است.
پاییز 93
چه کردار شریف و چه طریقت ستودنی….