(درماندگی / واماندگی)
استیصال زمانی رخ می دهد که فرد نداند بجهت بُرون-رفت از وضعیت به وجود آمده چه بایستی بکند. فرد مستاصل کسی است که با سعی و خطاهای گوناگون تا آن لحظه ی خاص، هر آنچه را که تصمیم به انجامش گرفته با ناکامی تمام رها کرده است. برای چنین فردی، عمده ی تصمیمات در یک برهه ی خاص همگی به شکست منتهی گشته اند.
یک فرد مستاصل و درمانده به مرور زمان شجاعت خویش برای اخذ تصمیم را از دست داده و خود را در وضعیتی می یابد که هرگونه تلاشی نه تنها در تغییر احوالات وی تاثیر مثبتی ندارد بلکه حتی به بغرنج تر شدن وضعیت کنونی نیز منتهی می گردد. شاید درمان این درماندگی و یا بهتر است بگویم واماندگی همانا توصیه ی استاد لی است که با عبارت اصلی چینی آن را “وو-ووئی” می نامیم. این جمله ی امر چینی یعنی “هیچ مکن!”.
استیصال فازی است که آدمی از فرط آن به کنش ها و واکنش های عمدتا نامناسبی دست زده و شرایط را به هر روی بدتر می کند. بدتر شدن شرایط نیز بنوبه ی خود در القای بیشتر این حالت روان-تنی موثر خواهد بود. استیصال را می توان معلولِ مستقیمِ نداشتنِ رویه هایی اندیشیده در سطح زندگی دانست.