مارکی دو ساد (M. de Sade) که اصطلاح سادیسم از نام ایشان مشتق می گردد به راه اندازنده ی جنبشی در ادبیات بود که شاید بتوان نام آن را جنبشِ بیان بدون سرکوب و سانسور افکار گذاشت و این یعنی لیبرالیسم ادبی! عجیب است که ایشان خود بنوعی اتمسفر دوره ی لیبرالیسم فرانسه را تجربه و هوای آن را استنشاق نموده بود. دیدیم که چه بر سر ایشان آوردند!!!
همان هایی که ایشان را بخاطر تِم نوشته هایش منحرف، گناهکار و هرزه می نامیدند، پس از فراهم نمودن اسباب مرگش در زندان ها و تیمارستان ها، آثار وی را به نفع خویش مصادره و چاپ کردند و سپس حتی به شانس خویش برای ملاقاتِ ساد نیز بالیدند.
این داستانِ مشترک همه ی جنبش هاست. هر زمان که جنبشی پا می گیرد، گروهی جزم اندیش که از عواقب آن در هراسند و آن عواقب را در تضاد با منافع خویش می یابند، دست به تحقیر و سرکوب آن می زنند اما پس از مدتی که در می یابند جنبش به جهت اصالت وجودی خویش جای خود را در بطن جامعه باز نموده است حال دست به انکار اعمال ….. گذشته ی خویش زده و خود را بانی بحق جنبش و سردمدار آن معرفی می کنند.
البته که حافظه ی تاریخی مردمان این رفتار دوگانه را بر ملا خواهد ساخت.
{جنبش، ارگانیسمی زنده است که حرکت آن عمدتا ناخودآگاه می باشد…}