(یادها)
هنگامیکه آدمی افسرده می گردد و بر اثر افسردگی به اختلال اضطراب فراگیر دچار می گردد، خاطراتش برای وی بخش مهمی از زندگی اش می گردند. بسیار عجیب است که در این احوالات تمایلی عجیب در بخشش دیگران خودنمایی می کند.
در این برهه صرفا خطاهای خود را می بینی و از سر تقصیرات دیگران می گذری… البته مقصر دانستن خود و مبری دانستن دیگران بشکل افراطی مقوله ای بیمارگونه و قاعدتا معلول همان افسردگی است، اما شکل تعدیل شده ی آن چیزی است که بشر برای ادامه ی حیات شادِ خویش عمیقا به آن نیازمند است.
روزی از خاطرات خویش می گریزیدم ولی حال آن ها را در آغوش می گیرم. اخیرا به این نتیجه رسیده ام که این عواطف آدمی است که سیر براهین منطقی – فلسفی وی را مشخص می سازد. به یاد دارم که سال گذشته در کمال آرامش روانی برای دانشجویان خویش موعظه می کردم که مشکلات خلقی قدرت مبدل ساختن اهریمنان به موش ها را دارند.
من برای تمامی آدمیانی که بشکل ارادی اسباب دردسر دیگران را فراهم می کنند قبل از آنکه به کاری جبران ناپذیر دست زنند، ناملایمات روانی آرزو می کنم که بهترین مداوای آنان است…