(خوشی)
وقتی آن فاجعه ی وحشتناک در آن روز شوم برای من رخ داد، من در حال موعظه بودم. در موعظه هایم بسیار بسیار پرقدرت حرف می زدم. اصلا در آن برهه در اوج قدرت جسمانی – روانی بودم. آن موقع که فاجعه رخ داد و بیش از حد انتظار به طول انجامید، داد و بیدادهای من از سر یک برافروختگی احساسی نبود. از اثر این بود که بالاخره در چنین موقعیتی می بایست داد و فریادی کرد. یک خشم نمایشی! یک خشم سرد!
این یادآوری می تواند قدرت آن روزهای مرا به یاد من آورد. این قدرت سرچشمه ی لذات امروز من است. وقتی به گذشته و قدرت بی بدیل خویش در 6 ماه پیش فکر می کنم، لذت می برم. لذت از اینکه پس از تحمل آن همه مصایب در 7 – 6 سال گذشته، توانسته بودم دوباره تا چنین حدی قدرتمند شوم و این برای من گشاینده ی پنجره ی امید است. امید اینکه دوباره لذت و یا خوشی حاصله از سلامت جسم و روان را تجربه خواهم کرد.
فقط توصیه می کنم که در زمان قدرت مراقب خود باشید زیرا در این برهه هاست که بیشتر آسیب پذیر می شوید…