لجبازی از آن قسم که در کودکان مشاهده می گردد، راهبردی برای دیده شدن و مرکز توجه قرار گرفتن است. کودک تدریجا یاد می گیرد که می تواند با لجبازی محل دریافت محبت قرار گرفته و به خواسته ی خویش برسد. لجبازی بدین ترتیب تقویت مثبت شده و کودک لجباز در گذر زمان لجباز و لجبازتر می گردد و بی شک این خصلت ناپسند را تا بزرگسالی خویش ادامه خواهد داد.
اگرچه شکل و شمایل لجبازی در بزرگسالان با شکل و شمایل آن در خردسالان تا حد زیادی متفاوت است، اما همه ی این تجلیات گوناگون را می توان ذیل همان لجبازی معروف طبقه بندی کرد. کودکان لجبازی را یاد می گیرند. این تصادفی نیست که کودکان لجباز معمولا فرزندان والدین لجباز هستند و یا حداقل اینکه در خانواده هایی زندگی می کنند که اعضاء لجباز در آن ها یافت می شوند: نزدیکانی همچون خواهران و برادران و یا حتی بستگانی که کودک در ارتباط زمانی معناداری با آن ها به سر می برد.
همانطور که در بالا گفته شد، لجبازی نوعی استراتژی ناسازگار برای نیل به اهداف است و این استراتژی معمولا در کودکانی مشاهده می شود که EQ پایینی داشته و قادر نیستند که مطالبات خود را از خلال گفتگو دریافت کنند. وقتی کودکی از سمت والدین خود تشویق به گفتگو نشود، آنگاه یاد می گیرد که از کانال های دیگر به حق خواهی مشغول گردد و یکی از این دست کانال ها، عادت لجبازی است. کودک با لجبازی قادر است که از احساس ناخوشایند ناکامی پالایش شده و بدین ترتیب جهان را طبق صلاحدید خود رقم بزند.
لجبازی بر خلاف تصور عمده ی افراد نق زدن و فرمان نبردن نیست، بلکه این عارضه مصادیق بسیار گوناگونی دارد بنحویکه حتی سکوت کردن نیز می تواند از مصادیق آن برشمرده شود. لجبازی بطور کلی تلاشی در راستای دیده شدن است و گاهی نمایش افراطی سکوت می تواند فرد را محل توجه دیگران قرار دهد. وقتی کودکی در رابطه با پرسش های اطرافیان به یک آره و یا نه ساده اکتفا کرده و خود نیز آغازگر هیچ گفتگویی نیست، با این بی تفاوتی افراطی خویش در حال لجبازی بوده و عملا بشکلی منفعلانه در حال نشان دادن اعتراض خود به دیگران است.
وقتی والدی اجازه ی حرف زدن به کودک خود را نمی دهد (مثلا هنگامیکه کودک قصد دفاع کردن کلامی و منطقی از خود را دارد) و مداوما به او می گوید که “الان نمی خواهم چیزی بشنوم. به اطاقت برو!” عملا با لجبازی خود به کودک یاد می دهد که چطور با لجبازی، غیرمنطقی بودن و چسبیدن به یک موضع غلط می شود که به کام دل نایل آمد. در این دست اتفاقات است که بذر لجبازی در دشت نهاد کودک پاشیده شده و پا می گیرد.
فارغ از استعدادهای ژنتیکی آدمی در پیدا کردن راهبردهایی ناسازگار در جهت نیل به خواسته ها، خصیصه ی لجبازی تا حد بسیار زیادی اکتسابی است. اگر در سال های اولیه ی زندگی، کودک در محیطی قرار گیرد که اطرافیانش گوشی شنوا در برابر حرف های وی باشند، گوشی که نهایتا به مغزی پردازشگر و در آخر به دستی یاری رسان وصل می شود، کودک یاد خواهد گرفت که کارآمدترین استراتژی برای بهره مندی از حقوقش چیزی جز داشتن مهارت برقراری ارتباط کلامی موثر نخواهد بود و این گامی است بزرگ در جهت افزایش EQ در کودک…