در جهان شاهد هستیم که بکرات انسان های زیادی در اثر تفاوت های ایدئولوژیکی کشته می شوند. این برای من خیلی عجیب است وقتی می بینیم که انسان ها تا به چه حد قادرند که در اثر خطاهای فکری، چشم خود را بر روی شباهت های بنیادی موجود بین جنس خود بسته و تماما اهمیت را به یک سری فکریه های غیرعینی دهند.
ما انسان ها همگی به یک گونه تعلق داریم. بیش از نود درصد تمامی ژن های همگی ما به هم شبیه است. شباهت های طبیعی غیرقابل انکاری بین همگی ما انسان ها موجود است. ما همه دو چشم داریم، دو گوش، دو دست، دو پا، یک بینی، یک دهان، یک قلب. طبیعت این شباهت ها را رقم زده است و من با تکیه بر علم، این شباهت های طبیعی غیرقابل اغماض را سنگ بستر استدلال خود قرار می دهم.
می بینم که فردی تن دیگرانی را در آتش خشم خود می سوزاند فقط به این دلیل که دیگران در اوهام وی با او شریک نیستند. چرا ما حاضریم هر آنچه را که طبیعی و مشترک است بخاطر آنچه که غیرطبیعی و شخصی است، نابود کنیم؟!
بنظر من علت اصلی همگی این دست مصائب در نفرت از طبیعت و تن ریشه دارد. اگر آدمی عاشق طبیعت و تن واقعی خود باشد هرگز حاضر نخواهد بود که بصرف تفاوت در اوهام، تن های مشترک طبیعی را نابود گرداند. تمامی فکریه هایی که درباره ی نفرت از تن و طبیعت داد سخن سر داده اند، امروزه بدین شکل درگیر جنگ های درون گروهی هستند جنگ هایی که پایان نخواهند پذیرفت جز از خلال آشتی با طبیعت عینی…
چرا ما حاضریم هر آنچه را که طبیعی و مشترک است بخاطر آنچه که غیرطبیعی و شخصی است، نابود کنیم؟!
زیبا تر از این نمیشه بیان کرد ..درود بر شما
سپاسگزارم مسعود جان…