مرزها را نیز همانند خیلی چیزهای دیگر، می بایست در زمره ی میراث های شوم دوران توحش زندگی آدمی بر کره ی خاکی طبقه بندی نمود. تا بدین روز و پس از این تاریخ تیره ی زندگی بشر، مرزها ما را از هم جدا کرده اند.
در حال حاضر که سال سیزدهم هزاره ی سوم تقویم جهانی در حال به پایان رسیدن است، تقریبا دویست کشور در جهان با مرزهای مختلف، جغرافیای سیاسی خویش را رقم زده اند. این تکثر در مرزها، اثباتی است بر مدعای شرور بودن آدمی!
قبلا گفته بودم که بمدد پیشرفت تکنولوژی، مرزها درنوردیده می شوند؛ مثلا در جهانی که ایده ی جر دادن فضا و رفتن از نقطه ای به نقطه ی دیگر (Tele-Port) مطرح است، حقا دیگر نمی توان از مرز سخن گفت! اما شاید وقتی آدمی هواپیما را اختراع می نمود نیز همین فکر را در کله می پروراند اما همان اختراع نه تنها مرزها را برنداشت بلکه به مفهوم مرز هوایی انجامید و نهایتا نیز ابزاری شد در دست مارشال های نظامی!
قطعا تکنولوژی شرط لازم درهم نوردیدن این مرزهاست اما شرط کافی آن، منتالیته ی بشر است. به صرف پیشرفت تکنولوژیک، مرزها پاک نمی شوند. مثلا با Tele-Port می توان بشکل تکنولوژیک مقابله نمود و برای Space-Time های مختلف، رمز عبور تعیین کرد و یا برایش پلیسی متخاصم گماشت!
همه ی این استدلال ها، دست رد به سینه ی چنین پندارهایی می زنند. مهمترین شرط اینکه مرزهای ما در گام اول پیوند دهنده ی ملت ها باشند و نه مجزا کننده ی آن ها، بلوغ فکری مردمان است که باید با سرعتی بیشتر از سرعت پیشرفت تکنولوژی همراه گردد!
این نوشتار زیبا جغرافیای سیاسی-نظامی را هم بررسی است.امید که تاثیر گذار هم باشد…