من عاشق رنگ سپیدم. بگمانم سپیدی رنگی است که می تواند کمال را نمایندگی کند. سپید زلال است. همانند نور سپید که می توان تمامی رنگ ها را از دل آن بیرون کشید. تاریکی رنگی نیست، تاریکی همان نبودن سپیدی است. پس، سپیدی است که ماهیتی ایجابی دارد. ایجاب و آفرینندگی با رنگ سپید رقم می خورد.
سابق بر این، هر زمان که می خواستم افکار خود را مرتب نموده و از پراکنش و کثرت فکری خود بکاهم، بر روی رنگ سپید مراقبه می کردم و نتایج آن درخشان بود. آن زمان می گفتم “نور سپید …..” و نتیجه چیزی نبود جز یک آرامش فوری!
سال ها قبل و در دوران کودکی خود، عاشق مستندی از ….. شده بودم، تحت نام “شاهد عینی”! کاری فوق العاده!
……….
اما علت علاقه ی وافر آن زمان من به این برنامه، نشان دادن جانوران در لوکیشن های تماما سپید و بدون هرگونه اضافاتی بود. سپیدی مطلق دکورها در به تصویر کشیدن عظمت یک جاندار (مثلا یک ببر) نقش بسزایی داشت. آن سپیدی مرا به وجد می آورد. وجدی که هنوز به دنبال آنم……….