خدا یک اسم عام است. در زبان فارسی راهی برای معرفه کردن و یا بعبارتی خاص کردن این اسم مشابه روش های موجود در زبان های اروپایی و یا حتی زبان عربی وجود ندارد. در زبان انگلیسی god نیز یک اسم عام است و ما می توانیم با بزرگ نوشتن حرف ابتدایی آن (G)، آن را به یک اسم خاص مبدل کنیم. اسامی خاص قطعا مصداق پذیر نیستند و چون مصداق آن ها خودشان هستند، پس می بایست در تعریف آن ها دقت کنیم.
مثلا God (چونان یک اسم خاص) تعریفی دارد که این تعریف عمدتا تعریف god (ایزد) نزد ….. است. اسامی عام (مثلا god) تعریف مفهومی دارند و این تعریف، تعریفی به حدّ تامه نیست. یعنی مانع و جامع نیست و صرفا مجموعه ای از ویژگی های عَرَضیِ (properties or attributes) نسبت داده شده به یک سری از اُبژه هاست.
مثلا میوه یک مفهوم است و می تواند مصادیقی من جمله گیلاس، سیب و یا حتی هندوانه داشته باشد. قاعدتا یک گیلاس و یک هندوانه (هر دو چونان مصادیقی از مفهوم میوه) بسیار از هم متفاوتند اما این دو مصداق میزانی از attribute های مفهوم میوه را دارا هستند که میتوان آن ها را در یک گروه قرار داد (رجوع شود به مقوله ی شباهت های خانوادگی ویتگنشتاینی). همینطور پیرامون واژه ی خدا. واژه ی خدا نیز یک مفهوم است که مصادیق متفاوتی دارد. مصادیقی همچون اهورامزدا، یهوه صبایوت، ئیل، زئوس و غیره. در این نوشتار سعی می گردد که راهی برای خروج از مشکل عدم معرفه کردن این واژه در زبان فارسی پیدا کنیم.
در زبان فارسی، کتاب یک اسم عام است که معادل آن در زبان انگلیسی book می باشد. حال اگر این اسم عام را با افزودن حرف تعریف معین در زبان انگلیسی (definite article) بشکل the book بنویسیم، یک ترکیب معرفه خواهیم داشت که برای افراد درگیر در گفتگو پیرامونش، معرفه و شناخته شده است. حال ترجمه ی the book در زبان فارسی “کتابِ” می باشد. حال آنکه ترجمه ی book، کتاب، یک کتاب و یا کتابی (نکره) است. بطریق اولی برای god می توانیم داشته باشیم the god که بجای این کار در زبان انگلیسی آن را با حرف بزرگ G، معرفه می کنیم. در زبان فارسی به همین قیاس می توانیم بنویسیم “خدایِ” و یا تغییر در ظاهر واژه بشکل “خدآ” (با مد) و یا تکرار الف در انتها “خداا”.
سایر پیشنهادات در این حوزه “خخدداا”، “خدی” و “خ د ا” می باشند که البته شکل مددار الف (خدآ) از همه مناسب تر بنظر می آید. پرسشی که احتمالا به ذهن خواننده می رسد، این است که چرا علیرغم عدم توانایی زبان فارسی در ساختن شکل معرفه در ظاهر یک واژه، ما دست به چنین کاری می زنیم؟ پاسخ واضح است. علت این کار از جهت اهمیت بالای واژه ی خدا در گفتمان ………. است. همچنین برای اینکه خلط مبحث رخ ندهد و بتوان این خدآ را از اشکال دیگر شبیه به آن باز شناخت، به چنین شفاف سازی هایی نیاز است.
در نوشتن نام خدآ (شکل معرفه) در انگلیسی از ترکیب Xh استفاده خواهد شد تا با معادل مصطلح تر Kh خلط نشود. پس بشکل کلی تا به این جا جمع بندی می کنیم که خُدا با این املا (با و یا بدون ضمه ی ابتدایی) یک واژه ی عام بوده و یک مفهوم است که املای لاتین آن khoda با k (همواره کوچک) می باشد. اما همین واژه با املای “خدآ”، یک واژه ی خاص است. آن بیانگر یک مصداق از مفهوم خداست و شکل لاتین آن Xhoda (با X همواره بزرگ) می باشد که چونان اسامی خاص می بایست تعریف گردد.
به مثال آغازین بر می گردیم. گفتیم که میوه یک مفهوم است که از مصداق نمونه ی آن می توانیم به گیلاس اشاره کنیم. خودِ گیلاس در سطح دیگری چونان یک مفهوم بوده و که می تواند مصادیق دیگری همچون گیلاس سیاه، زرد و یا گیلاس قرمز فلان منطقه را برای کامل تر شدن تعریف مصداق خُردتر همراه داشته باشد. در رابطه با مفهوم خدا اینطور نیست، مثل واژه ی کشور.
واژه ی کشور یک اسم عام و یک مفهوم است که مصداق آن مثلا ایران است که اسمی خاص چونان مصداق آن است. ایران تعریف مشخصی دارد و در هیچ جای دیگر دنیا، ایران دیگری وجود ندارد (البته این بستگی به قراردادهای مابین آدمیان دارد اما در مثل مناقشه نبوده و این جا هدف از تمثیل چیز دیگری است). تفاوت مثال گیلاس با مثال بالا در این است که گیلاس چونان مصداقی از مفهوم میوه، خود همچنان یک اسم عام است اما ایران چونان مصداقی (مثالی) از مفهوم کشور، اسمی خاص است.
در مفهوم خدا، مصداق “خدآ” (همچون مثال کشور در بالا) یک اسم خاص است و این مصادیق گوناگون هستند.
……….
تاریخ نگارش: اواسط سال 90