حرفِ خوب را باید به خوبی زد، کارِ خوب را باید به خوبی کرد و این ها همه نشان می دهند که خوبی چه در گفتگوها و چه در کردارها، چیزی از جنس عمل است تا ایده آل های صرفا ذهنی.
اگر بفهمیم که یک پای خوبی در عمل است، آنگاه حاضر نیستیم که بصرف توهمات ذهنی از این مسئله کاری را به انجام رسانیم. والدین سخت گیر ادعا می کنند که خوبِ فرزندشان را می خواهند و برخی از آن ها که کمی مهارت سفسطه گری نیز دارند با استناد به ضرب المثلی جهانی ادعا می کنند که: “ظالم بودن برای خوب بودن!”
این استدلال های ناقص زور می زنند که نشان دهند می توان به خوبی فارغ از مکانیسمی خوب در اجرا نایل آمد، اما خوبی نظری برای مبدل شدن به خوبی عملی به ساز و کاری اجرایی نیازمند است و این ساز و کار ارتباطی معنادار با مفهوم “اراده ی معطوف به خوبی” در نزد بشر دارد. نمی توان بدون رویه ای خوب، فکری خوب را در عمل رقم زد.
نقصان این رویه و بدتر از آن، این فهم بوده است که بشر بتوسط زور و با توسل به ظلم قصد داشته است که توهم خود از خوبی را در عمل پیاده کند.
تمامی زورگویان تاریخ ادعای خوبی و خوب بودن داشته اند و شاید جایی در کله های پوک خود گمان می کرده اند که از راه ظلم جبری می توان خوبی همه جانبه را پیاده کرد، اما که زهی خیال باطل!
خوبی از آن جنس که عملی است جز با رویه های خوب تحقق پیدا نخواهد کرد و حقا که این اصلی بی استثناست.
جهان پُر است از انسانهای خوب. اگر کسی را پیدا نکردی، خودت آن فردِ خوب باش.
شكسپير گفته
خيال خوبي ها درمان بديها نيست بلكه صد چندان بر زشتي آن نيز مي افزايد
انديشه به جز نمود، هستي مجزايي ندارد، اگر جنس انديشه مبتني بر موضوعي برون فردي باشه، حتماً مقوله اي به نام روند اجرا و به فعليت در اومدن ضروري ميشه. لذا خوبي زماني ارزش اخلاقي قلمداد ميشه كه در جرياني همگن و موزون به خير فعليتي منجر بشه.
به نكته اي بسيار خوب و دقيق اشاره فرموديد
سلامت باشين