(The Universal Grammar – UG)
عملا اثبات این ادعای نظریه ی روابط بنیادین است که زبان، ذاتیِ آدمی بوده و کشف یکی از امکانات فطری و درونی انسان است. این جنبه از زبان وجاهت زیستی داشته و جزء لاینفک وجود آدمی است. آدمیان زبان دارند چون مغز آن ها موجود شدن زبان را تضمین می کند و ابزاری دارند (حواس) که انسان ها را در منظم کردن این امکان درونی در تطبیق پذیری با یکدیگر یاری می رساند.
افراد ناشنوا هم زبان دارند و در راه تکامل بخشیدن به زبان خود همان اشتباهات رایج افراد غیرناشنوا را دارند. زبان بطور کلی در کنهی ترین سطح خود یعنی ذات زبان (سطح زیرین زبان)، یک کشف است و قاعدتا در سطح زِبِرین آن یک اختراع! زبان ناشنوایان فقط در سطح زبرین، اختراع متفاوتی بنظر می رسد!
در مقوله ی پیدایش زبانهای گوناگون چه نظری دارید استاد؟
رابطه ی تفاوت زبانها در توسعه و یا باز ماندگی علوم در جغرافیای مشخص هر زبان را چه میدانید؟
سپاس از شما
علت پیدایش زبان های گوناگون که عملا همگی در باطن یک چیز هستند، بحث بعد جغرافیایی است.
برخی زبان ها استعداد بهتری در ضرب واژگان جدید داشته و بعلت این کیفیت ذاتی خود می توانند ابزار بهتری در دستان بشر برای توصیف جهان باشند.