“همه” می گویند که “همه” خیلی بد شده اند. همه می گویند که دیگر نمی توان به کسی اعتماد کرد. همه می گویند که بد روزگاری است. “همه” مصیبتِ “همه” شده اند. از سر شنیدن این حرف ها قلب آدمی به درد می آید. مگر نه اینکه اگر همه بخواهیم برای همیشه اینگونه همدیگر را متهم کنیم، تا به آخر به همین شکل باقی خواهیم ماند؟!
بنظرم که می بایست دست از سر یکدیگر برداریم. بنظرم کمی باید به هم مهلت دهیم. هوشمندانه به هم باور داشته باشیم. به یکدیگر اجازه دهیم که خود را متقابلا اثبات کنیم. باید همه برای یک اعتمادسازی اجتماعی آماده شویم. این افتراق های غیرانسانی به نفع هیچ کس نیست. بیائیم از متفاوت ترین ها شروع کرده تا نهایتا به نزدیکان خود برسیم.
همه ی ما بیش از هر زمان دیگری به یک یاوری اجتماعی نیاز داریم. اگر من دیگری را بخاطر آنچه که او “هست” پس زنم، تا آخر دنیا در یک پروژه ی “واپس رانی خویشتن” سرمایه گذاری کرده ام. بیائیم تحمل اجتماعی مان را بالا ببریم. بیائیم به شباهت های انسانی مان باز گردیم. بیائیم همدیگر را بی قید و شرط، صرفا از آن جهت که دیگری نیز انسان است، دوست بداریم.
بیائیم انسانیت را دوست بداریم. انسانیت را با چوبِ “همه” نرانیم. مادامیکه این همه ی لعنتی از دهان ما نیافتد، اینگونه شاهد خواهیم بود که همه، به همان شکل باقی می مانند. در عوض، بیائیم کاری کنیم که همه در حق همگان، “همگی” کنند…
عالی بود با اجازه شما این نوشتار را عینا با دیگران به اشتراک میگذارم.
باعث افتخار است…
دوست عزیز;حقا که “همه” از یک سوراخ گزیده میشوند.و آن سوراخ همان روزنه ی دید خود نسبت به جهان است.همان روزنه ای که محدود در نگاه “همه”، پنداشت و برداشت ایشان را در نظر خود،صحیح قلمداد میکند و “دیگر همگان” محکوم به ناپایداری بر جهان تفکرات و ذهنیت وی هستند…
جانا،سخن از زبان ما می گویی…
سپاس خانم خلخالی گرامی…