گاهی دنیا تمامی عرصه هایش را بر ما تنگ می سازد. گاهی دومینو مصائب آغاز گشته و هر رویدادی جریانی از نحسی را در پس خود رقم می زند و این سلسله ی افتادن ها در تمامی جهات درازا می یابد. در این اوان آدمی گمان می کند که در تار عنکبوتی غول آسا گیر افتاده است. هر گونه تلاشی، بیشتر وی را در این دام چسبناک گرفتار می سازد. سرآخر نیز عنکبوت جهان به سراغ ما می آید.
با نیش زهرآلودش ما را مسموم ساخته و در انتها نیز پیکر سست و لمس ما را با آرواره های سنگینش خُرد کرده و خواهد بلعید. این توصیفات به کابوسی دردناک می مانند. اما وضعیت ما در زیست-جهانمان در برهه هایی به این قسم کابوس ها شبیه است. باید اضافه کنم که نقش ذهنیت و یا منتالیته ی خودِ ما آدمیان نیز در به تصویر کشیده شدنِ چنین دنیاهایی کمرنگ نیست.
کلاف سردرگم زندگی اگرچه میتواند بنحوی ما را در این تار عنکبوتی گیر اندازد، اما در بیشتر موارد این تارها از ماتحت اندیشه های خودِ ما تراوشیده و تنیده می گردند. عنکبوت ها گونه های مختلفی دارند. برخی هاشان کوچک و غیرسمی و برخی دیگر بزرگ و سمی هستند. جهان درون و برون نیز عرصه ی جولان این عنکبوت های بی ریخت است.
اما به گمان من، عنکبوت های سرای درون بزرگ تر و خطرناک تراند. آن ها تارهایی می تنند که آدمی را به جانِ خودش می اندازد. آدمی گرفتار عنکبوت وجودی خود است و روزی نیز در ذهنیت عنکبوتی خویش بلعیده خواهد شد…
با سلام
……….
ولی هر ….. که آدم رو بگزه آدم فلج نمیشه بلکه درد میکشه و حواسش جمع تر میشه و آدم با تجربه تر و قوی تری میشه.
……….
نگرگاه شما خوانده و طبق صلاحدید خودتان بخش هایی نیز حذف و ویرایش شدند.
كاملا موافقم ولي راهكار چيست براي فرار از عنكبوت درون
پیشنهاد شما چیست؟