دیده ام که افرادی در دل طبیعت همچنان مبادرت به کشتن حشرات می کنند فقط و فقط به این دلیل که حشرات موجوداتی موذی هستند. لفظ موذی که دارای بار معنایی منفی است احتمالا ریشه در آفاتی دارد که حشرات به همراه خود برای جنبه های مختلف زندگی آدمی به همراه داشته اند؛ پس این رویکرد امحاء طلبانه مسئله ای گونه خواهانه بوده و کلا از اصول بدیهی اخلاق زیستی به دور است.
طبیعت زیستگاه صدها هزار گونه ی مختلف حشره ای است ولی اینکه ما همچنان در شهرها و منازلمان از حشره کش برای کشتن حشرات بهره می گیریم، ریشه در همان عقبه ی کشاورزانه ی گونه ی ما دارد؛ اگرچه به گمان من این هرگز جوازی در این راستا نیست که بخواهیم امروزه در دل طبیعت وحشی نیز همچنان این روند را ادامه دهیم.
اگرچه حشرات به درصد بسیار پایینی دارای کیفیت شخص بودگی هستند اما همین درصد کم هم می بایست عاملی بازدارنده در راستای نابود ساختن بی دلیل و منطق آنها تلقی گردد. چرا ما می بایست از سر تفنن در دل طبیعت، پای خود را روی یک کرم خاکی، یک سوسک سرگین غلتان و یا یک عنکبوت بگذاریم؟! طبیعت خانه ی حشرات است.
یک جنگل و یا یک دشت، آپارتمان شخصی ما نیست که بخواهیم در آن موجوداتی را به جرم حشره بودن، پست بودن و یا موذی بودن امحاء کنیم. سرآخر اینکه فارغ از مسایل اخلاقی، حتی نقش حشرات در برقراری تعادل تکاملی در پهنه ی حیات مسئله ای از نظر علمی اثبات شده است.