هر گونه افراطی در کردارهای آدمی، علتی در پسِ خود دارد. وقتی مشاهده می کنیم که انسان هایی هستند که زندگی خود را بشکل افراطی وقف چیزی نموده اند، این وقف شدگی در پسِ خود انگیزاننده ای دارد. مثلا کسی که بطرز مفرطی خود را وقف حقوق حیوانات می کند و توجه آنچنانی به انسان ها ندارد، احتمالا جایی در گذشته ی خود از انسان ها متنفر شده است.
اگر کسی از طرف انسان ها مورد بی لطفی واقع شده و به دلایلی مورد آزار و اذیت آن ها قرار گرفته و آسیب دیده باشد، نفرت آشکار خود از انسان ها را تحت لوای فعالیتی مفرط در راستای صیانت از حقوق حیوانات خواهد پوشاند. انسان بنا بر طبیعتش نیازمند محبت دیدن و محبت کردن است و این نیاز اکنون برای فرد قربانی، خود را در قسم جدیدی از بده بستان متجلی می کند.
نیک می دانیم که فعالیت برای حقوق حیوانات کار ارزنده ای است اما اگر این فعالیت با اِعمال خشونت علیه انسان ها همراه باشد، می بایست طبق آنچه در بالا بدآن اشاره کردم، از عمق آسیب شناسی شود.
افراط در زیبا جلوه کردن، افراط در خوش پوش بودن، در دانا بنظر رسیدن، در قدرتمند شدن، در مهربان بودن و غیره همگی دلایلی بسیار متفاوت از نفس خود دارند. شاید آنکس که بشکل افراطی مهربان است، جایی در گذشته ی خود جنایتی عمیقا نامهربانانه در حق دیگران انجام داده و حال با این افراط به دنبال برقراری تعادل در اندرون خود باشد…