در جهان هم رویداد داریم و هم اشیاء. در یک صحنه ی تصادف، اشیاء خودروها هستند و رویدادها برخورد خودروها با یکدیگر. در صحنه ی یک ترافیک آرام، دوباره اشیاء خودروها هستند اما رویداد مزبور با رویداد فوق متفاوت است. خودروها به هم برخورد نکرده اند بلکه صرفا در فاصله ای مناسب از یکدیگر قرار گرفته اند. گویا اشیاء و رویدادها از اساس دو مسئله ی بنیادین آشتی ناپذیر با یکدیگر هستند.
در فیزیک مدرن هم جهان چیزی جز این دو بن پاره ی مادی و رابطه ای نیست. یک الکترون یک جسم مادی است اما فضا احتمالا چیزی نباشد جز روابط بنیادین مواد مادی همچون همان الکترون ها. وقتی جهان را به ذرات بنیادین تشکیل دهنده اش فرو می کاهیم، این اشیاء به فرمیون ها (ذرات مواد) و آن رویدادها به بوزون ها (ذرات روابط و نیروها) تقلیل می یابند.
حال شاید پرسشی که به ذهن خواننده خطور کند، تقدم و تاخر اشیاء و رویدادهاست. آیا حضور فرمیون ها بر بوزون ها تقدم دارد و یا که تاخر؟! من جواب این پرسش را در نظریه ی همزمانی خود پیدا کرده ام. هیچ بوزونی بدون فرمیون ها و هیچ فرمیونی بدون بوزون ها موجود نمی شود و این مسئله را شاید بتوان بسیار شبیه به مسئله ی ابرتقارن در فیزیک مدرن دانست.
اولین بوزون که شاید بتوان آن را “هیچ فیزیکی” نامید متقارنا به اولین فرمیون که آن را “چیز فیزیکی” می نامیم، مبدل می شود. حال نکته ای که اینجا شایان ذکر است، لفظ مبدل شدن است که بقدری غلط انداز به نظر می رسد و من متاسفانه ناگزیر به استفاده از آن بودم زیرا که زبان های طبیعی لزوما قرار نیست که به دقت زبان های سمبلیک (مثلا منطق و ریاضیات) باشند.
بوزون اِکس (x) یا بوزون هیگز، رقم زننده ی این تبدیل دوسویه ی همزمان است. رابطه ای که جسم را پدید می آورد و جسمی که تضمین کننده ی حضور روابط است. تلفیق ایده ی علمی بوزون هیگز و آراء فلسفی من می طلبد که بخواهم این بوزون را صفر و آن فرمیون اولیه را یک بنامم. فرمیونی که از جنس خط است و از این جهت بسیار به رشته های نظریه ی رشته ها شباهت دارد.
با این رویکرد، هیچ فیزیکی (صفر) به چیز فیزیکی (یک) مبدل می شود. این مقوله را می توان با ادبیات رابطه ای هم توضیح داد. مثلا می توان گفت که چیز رابطه ای (صفر) به چیز رابطه ای – فیزیکی (یک) مبدل می شود؛ اما من همان صورتبندی نخست را پیشنهاد می کنم.
پیدایش همه-چیز در بدو امر در گرو تبدیل شدن “هیچ فیزیکی” به “چیز فیزیکی” است. این هیچ فیزیکی آنچنان ساده است که حضورش را می توان مسلم در نظر گرفت. سپس این امر مسلم ساده حرکت کرده (علت می گردد / می شود) و چیز از دلِ هیچ بیرون می آید. بوزون هیگز جرم را می دمد زیرا که وضعیت بی جرمی (صفر)، وضعیتی ناپایدار بوده و می بایست که به فراخور ذاتش مبدل شود.
جمع بندی نهایی اینکه بوزون هیگز نقطه ای از وجود است که در آنجا شرط لازم و کافی پیدایش جهان بر هم منطبق می شود و در نتیجه ی آن پیدایش خودبخودی کیهان رقم می خورد.
درود فراوان
چه خوب میشه که آقای مسعود ناصری این نوشتار رو از نظر بگذرانند…
شما می توانید لینک این مقاله را برای ایشان ارسال دارید تا مطالعه کنند.