شنیده ام که کسانی غرولندکنان شکایت می کنند که دیگران فقط در زمان های مواجهه با مشکلات به سراغ آن ها می آیند و در باقی مسایل کاری به آنها ندارند مثلا در روزهای خوش! صرف نظر از شکل افراطی این مسئله که می بایست بتوسط ایشان جلویش گرفته شود، من نفس این مسئله را چیز بدی نمی دانم.
اینکه ما در نزد دیگران در جایگاهی باشیم که آن ها ما را حلال مشکلات خود بدانند، این مسئله ای شگفت انگیز است. اینکه انسان هایی موجه مثلا برای پول قرض کردن سراغ کس دیگری نمی روند، اما سراغ ما می آیند؛ فارغ از اینکه ما قادر باشیم که به آن ها پولی قرض دهیم یا که نه؛ این مسئله ی فرخنده ای است. این یعنی ما در جایگاهی هستیم که ایشان فکر می کنند که می توانیم مشکلاتشان را حل و فصل کنیم و جا دارد دوباره تاکید کنم این موضوع چیزی از اساس ستودنی است.
در ادامه می خواهم به شکایت فوق الذکر از طرف آن دسته انسان هایی بپردازم که بنوعی چشم و چراغ دیگران هستند. اگر آن هایی که به ایشان کمک می کنید، تمایل چندانی برای به سراغ شما آمدن در لحظات خوشی شان ندارند؛ این بدآن معنا نیست که بخواهند شما را از این شادی ها محروم کنند، بلکه آنها به درجات زیادی خجالت می کشند و یا اینکه گمان می کنند که این شادی های محقر شایسته ی شما نیست.
این یک واقعیت است که ما معمولا از آن هایی که به ما کمک کرده اند، خجالت می کشیم زیرا رابطه مان آنچنان با ایشان مقدس شده است که قصد نداریم در هر محفلی آن را رقم بزنیم.