در حوزه های دانش، کمتر به ارتباطات موجودات انسانی با موجودات غیرانسانی پرداخته شده است. جا دارد در این فرصت اندکی به هستی شناسی چنین ارتباطاتی نظر بیافکنیم.
حال جا دارد به توضیح اجمالی هر یک از پدیدارهای فوق بپردازیم:
در حالت اول، آدمی خود را از اشیاء اطراف جدا فرض کرده و اشیاء را چونان اُبژه های مستقل از خود و خود را چونان سوژه ای مستقل از آنان فرض می کند. بطور مثال وقتی فردی در خیابان قدم می زند، وجود یک قوطی نوشیدنی افتاده در فاصله ی چند ده متری بعنوان محرکی برای ایشان در نظر گرفته نمی شود. از چنین حالتی به بودن در میان اشیاء تعبیر می شود.
در حالت “ب” وجود یک چنین قوطی ای در فضای داخلی منزل ایجاب می کند که فرد آن را برداشته و به سطل زباله منتقل کند. در چنین فضایی فرد موجود-با-اشیاء است که این حالت به حالت “بودن با اشیاء” تعبیر می شود.
در حالت سوم که شکل غیراخلاقی ارتباط فرد با اشیاء است، فرد برای اشیاء موجود است. به این معنی که فرد در اطاق شخصی خود در صورت تغییر شرایط اطاق، همواره تلاش در راستای حفظ و نگهداری از وسایل را بشکل وسواسی و بیمارگونه ای داراست. در این حالت، کرامت فرد نسبت به اشیاء از بین رفته و وجود فرد عملا متعلق به اشیاء خواهد بود. در این وضع، عملا فرد برای اشیاء شده و موجودیت و آرامش خود را منوط به وجود اشیاء می کند. یک وجود اخلاقی ایجاب می کند که فرد همواره موجود در میان اشیاء باشد و تغییرات فضای اطراف، وجود وی را به خطر نیاندازد.
تاریخ نگارش: سال 89