در بازی تنیس، هنگامیکه یکی از طرفین بازی در لحظات بحرانی بشکل موفقیت آمیزی به توپ ضربه زده و آن را به سمت زمین حریف رهسپار می کند، لحظاتی هم خیال خودش و هم خیال تماشاچیان طرفدارش راحت می شود، از اینکه او حالا اندکی فرصت دارد و یا بعبارتی خطر از بیخ گوشش رد شده است.
در خیلی از موقعیت های زندگی نیز به همین ترتیب فرد می تواند که توپ را به زمین حریف، رقیب و یا حتی دشمن بیاندازد. این یک استراتژی کاراست. ما تلاش خود را می کنیم و حال باید منتظر بمانیم و ببینیم که رقیب با توپ شلیک شده چه می کند. آیا آن را پرشتاب به سمت خودمان می فرستد؟ یا اینکه توپ از دستش در رفته و علیرغم تلاشش به زمین برخورد کرده و متعاقبا ما پیروز میدان می شویم.
بگمانم قانون 80 – 20 در این دست مسایل هم حکمفرماست. گویا زندگی 20 درصد آن چیزی است که بر ما حادث شده و 80 درصد هم واکنش ما به این دست حوادث است. گویا جهان و رویدادهایش توپ را به زمین ما انداخته و حال نوبت ماست که با ضربات مناسب توپ را بدون آنکه سبب شکستمان شود، به زمین خودش باز گردانیم تا در این فاصله هم نفسی کشیده و هم شانس خود را برای شکست این حریق قدر آزموده باشیم.
توپ ها می آیند و می روند و در این مهم، بااهمیت ترین کار همان فرستادن استادانه توپ به زمین حریف است…
11737