هنگامیکه مندلیف عناصر شناخته شده ی زمان خود را در یک جدول جا می داد، همان جدولی که نهایتا تبدیل به جد جدول تناوبی عناصر امروزی گشت، بر اساس شباهت هایی که بشکل تناوبی در تَرَتُّب چیدمان عناصر پیدا کرده بود؛ اتفاق مهمی را در علم رقم زد، که من آن را اثر مندلیف می نامم. اثر مندلیف یعنی جایی در علم که از آن به بعد می توان بطرق قیاسی پی به وجود چیزهایی از دل طبیعت برد.
او توانست پی ببرد که در این جدول، عناصری غایب هستند. او فهمید که در این جدول، عناصری با فلان خصلت ها می بایست که وجود داشته باشند که متاسفانه هنوز بشر موفق به کشف آنها نشده است. کار مندلیف را می توان جزء عالی ترین نمونه های علم تلقی نمود و من در ادامه جا دارد بیان کنم که اثر مزبور صرفا به حوزه های علوم پایه محدود نمی گردد.
این اثر را می توان در مدیریت و حتی زندگی روزمره نیز مشاهده کرد، اگر و فقط اگر بخواهیم همچون دِمیتری عزیز، به آنچه که زندگی و عرصه ی کار بر ما عرضه می دارد، مبتنی بر ساختار و رویه نگاه کنیم. آنگاه است که نظم های پیش رو با جادوی این اثر چیزهایی را در مقابل دیدگان ما نمایان می سازند که پیشتر از وجودشان غافل بوده ایم.
ما در عرصه ی کار و زندگی قادر خواهیم بود با یک نظم صحیح پی ببریم به آنچه که نداریم و بی شک این خارق العاده است وقتی می بینیم که منظم کردن آنچه که داریم چگونه منتهی به شناخت آنچه که نداریم شده و علاوه بر این شناخت ما قادر هستیم که ویژگی های نداشته هایمان را نیز فهمیده و بدانیم که می بایست به دنبال چگونه چیزی باشیم.
11798